طرحی از یک نظریه مشروطیت وحکومت قانون در ایران
حضور فعال و موثر اهل شریعت در جنبش مشروطه خواهی به دوره کوتاه میان مشروطه اول ودوم محدود شد . این حضور به رغم کوتاه بودن آن ، در تثبیت حکومت قانون اساسی بود.
طرحی از یک نظریه مشروطیت وحکومت قانون در ایران
حضور فعال و موثر اهل شریعت در جنبش مشروطه خواهی به دوره کوتاه میان مشروطه اول ودوم محدود شد . این حضور به رغم کوتاه بودن آن ، در تثبیت حکومت قانون اساسی بود.
طرحی از یک نظریه مشروطیت و حکومت قانون در ایران
زمانی که مقدمات کار تدوین نظام قانونی فراهم می آمد و پیشرفتی در کار حاصل می شد، تعارض میان نهادقضایی اسلام ، به گونه ای که در نظام سنت قدمایی فهمیده شده بود،و روح نظام حقوقی جدید پدیدار می شد
طرحی از یک نظریه مشروطیت و حکومت قانون در ایران
از تامل در تجربه روشنفکری دین اندیش نیم سده گذشته ، که از دهه ای پیش روشنفکری دینی خوانده می شود ، آشکارا می توان دریافت که هیچ یک از نمایندگان این جریان نتوانسته بود خود را از وسوسه اتخاذ موضعی در مناسبات قدرت دور نگاه دارندو، از این رو، نه تنها تاریخی ندارند، بلکه جایی در تاریخ اندیشه نیز نمی توانند داشته باشند.
طرحی از یک نظریه مشروطیت و حکومت قانون در ایران
نیازی به گفتن نیست که هر خود کامگی ستیزی عین دمکراسی خواهی نیست ، بلکه خود کامگی ستیزی می تواند مرحله ای ضروری در دموکراسی خواهی باشد ، اما به ضرورت نمی تواند به دمکراسی خواهی تبدیل شود.
طرحی از یک نظریه مشروطیت وحکومت قانون در ایران
جدالی میان قدیم وجدید که در تمدن اسلامی در نگرفته بود ، با پیروزی جنبش مشروطه خواهی در ایران، در قلمرو عمل ،در گرفت.
طرحی از یک نظریه مشروطیت و حکومت قانون در ایران
شمار روشنفکرانی که توجهی به مانع معرفتی تجدد خواهی پیدا کردند، از عدد انگشتان یک دست بیشتر نبود
طرحی از یک نظریه مشروطیت و حکومت قانون در ایران
غایت دوران جدید ایجاد گسستی بنیادین از سنت است و مشروعیت دوران جدید ، مانند هر مشکل سیاسی و تاریخی مربوط به مشروعیت ، از مجرای گسست – اعم از این که آن را واقعی یا خیالی بدانیم – عمل می کند.
با پدیدار شدن اندیشه پیشرفت ،آخرت اندیشی بیشتر به آیتی از خوف ووحشت تبدیل شد. امید می بایست به عنوان نمادی نو و بدیع و همراه با امکانات این جهان – نه آخرت – ظهور پیدا میکرد.
هدفی که هواداران نظریه عرفی شدن از این وحدت عملکرد مفاهیم قدیم در دستگاه مفاهیم جدید دنبال می کنند، نفی مشروعیت دوران جدید وتاکید بر این نکته است که جهان با مسیحیت صورتی نو به خود گرفته و دورانی آغاز شده است که فراتر از آن ممکن نخواهد شد.