Welcome to Delicate template
Header
Just another WordPress site
Header

مفهوم نو آیین حاکمیت

September 13th, 2020 | فرستنده admin در دسته بندی نشده
image_print
ماکیاوللی ،با بنیاد گذاری اندیشه سیاسی جدید، گسستی بویژه از دو جریانی از سیاستنامه نویسی ایجاد کرد که اصول اخلاق و برخی از احکام دیانت را مبنای تامل سیاسی قرار می دادند


.

اما در فرانسه که سده ها پیش از ایتالیا وحدت سرزمینی خود را باز یافته و پادشاهی متمرکز و نیرومندی را بنیاد گذاری کرده بود ، اندیشه سیاسی جدید در مسیر متفاوتی افتاد و حقوقدان و اندیشمند سیاسی پر آوازه نیمه دوم سده شانزدهم ، ژان بدن ، توانست دستگاه مفاهیم جدیدی را تدوین کند که مفهوم بنیادین آن ” حاکمیت ” بود.

در اندیشه سیاسی شریعتمداران سده های شانزدهم تا هیجدهم دو جریان مهم را می توان از هم تمیز داد.

نخست ، نویسندگان اومانیست، که سیاستنامه نویسانی بودند که توجهی نیز به مبانی شرعی داشتندو ، دیگر ، شریعتنامه نویسان یا ، بهتر بگوییم ، سیاستنامه نویسان شرعی که به طور عمده نظریه پردازان نظام های سلطنتی بودند.

درمیان سیاستنامه های این دوره ، رساله پادشاهی فرانسه ، اثر اسقف فرانسوی کلود د سسل ، از اهمیت ویژه ای برخوردار است . این رساله بیانیه ای است که سیاست را به عنوان دانشی مستقل از دیانت و اخلاق بررسی می کند و اگر چه نویسنده رساله در جای جای آن برای استحکام سخن خود به احکام دینی نیز اشاره ای دارد ، اما دیدگاه او مبتنی بر ” مصالح حکومتی است ” و او ، به گونه ای که خود می گوید ، آن اثر را از باب ” انجام وظیفه و تعلق خاطر به خیر عام ملک ” به رشته تحریر کشیده است.

پادشاهی فرانسه رساله ای در نظام پادشاهی موروثی است و نویسنده این شیوه فرمانروایی و بویژه پادشاهی فرانسه را از دیگر شیوه های فرمانروایی و نمونه های دیگر پادشاهی بهتر وبرتر می داند. در نظام پادشاهی موروثی فرانسه که برابر قانون ، با مرگ شاه ، سلطنت به بزرگ ترین فرزند ذکور خاندان انتقال پیدا می کند ، سه عامل باز دارنده برای تنظیم نحوه اعمال قدرت مطلق وجود دارد که عبارت اند از 1-دیانت 2- عدالت 3- حسن اداره امور عمومی

او دیانت را نخستین عامل باز دارنده در برابر قدرت مطلق می داند و بر پادشاه است که با عمل به تقوا بر قدرت خود در میان مردم بیفزاید ، زیرا اگر مردم پادشاه را اهل تقوا ندانند ، به درستی به فرمان او گردن نمی نهند و اگر آسیبی به کشور رسد ، سبب آن را نقصان دیانت پادشاه می دانند. پادشاهی که برابر دیانت مسیحی زندگی کند ، نمی تواند به استبداد میل کند و اگر عملی مستبدانه از او سر زند ، هر اهل دیانتی را رسد که آن را به او گوشزد کندو یا واعظی او را در ملا عام وعظ کند.

دومین عامل باز دارنده ، عدالت است و در این مورد نیز کلوددسسل بر آن است که در هیچ کشور دنیا ، بویژه به سبب وجود مجالس یا انجمن هایی که برای جلو گیری از قدرت مطلق پادشاه ترتیب یافته است ، عدالت به اندازه فرانسه مورد توجه نیست. در نزد نویسنده عدالت به معنای ” حکومت قانون ” و تادیه حقوق رعیت است و از ویژه گی های نظام اجرای عدالت در فرانسه آن است که حتی پادشاه نمی تواند کارگزاران دیوان عدالت را بر کنار کند ، مگر آنکه خلافی از آنان سر زده باشد.

سومین عامل باز دارنده ، حسن اداره امور عام و مراد از آن ترتیبات یا نهاد هایی است که پادشاهان پیشین بر قرار کرده اند و با گذشت زمان نیز تثبیت شده است تا ” ملک ، کلا وجزئا حفط شود ” . این ترتیبات یا نهادها از چنان جایگاهی در کشور برخوردارند که حتی اگر پادشاه بخواهد آن ها را از میان بر دارد ، نمی تواند ، چنان که به مثل اگر پادشاهی بخواهد املاک و دارایی خود را به دیگری انتقال دهد، اگر مقتضای ضرورتی نباشد ، نمی تواند و فرمان او در این باره مسموع و نافذ نخواهد بود و اگر ضرورت اقتضا کند ، دیوان عدالت و محاسبات می تواند، پس از مشاوره وبررسی ، اجازه انتقال صادر کند.

اساس نظام پادشاهی در رساله پادشاهی فرانسه تعادل میان اصناف سه گانه جامعه است و کلوددسسل مهم ترین وظیفه پادشاه را آن می داند که بتواند میان اشراف ، از سویی ، و طبقه متوسط و عوام مردم ، از سوی دیگر ، چنان هماهنگی و توازنی ایجاد کند که نه صنفی بر صنف دیگر برتری یابد و اجحافی بر او روادارد و نه از وحدت اصناف خللی بر اقتدار پادشاه وارد آید . اساس نظام پادشاهی در کشور بر هماهنگی و نظمی استوار است که میان اصناف سه گانه به وجود می آید و با وحدت میان آن ها بر بقا و عظمت آن افزوده می شود . تا زمانی که هر یک از آن اصناف ، برابر مرتبه خود ، دارای حقوق و امتیازاتی باشد ، کشور دستخوش زوال نخواهد شد.

از دوسده پیش از کلوددسسل ، سیاستنامه نویسان هوادار استقلال پادشاهی فرانسه کوشیده بودند تا زمینه های استقلال پادشاه فرانسه از امپراتوری مقدس و خلافت کلیسا را فراهم کنند و کلوددسسل با سود جستن از این زمینه آماده کوشید تا شالوده ای برای نظریه مشروطه خواهی فرانسه فراهم آورد ، اما با دگرگونی هایی که در نظام حکومتی فرانسه روی دادو ، بویژه با تثبیت پایه های سلطنت مستقل در فرانسه و جلوس لویی دوازدهم و فرانسوای اول ، رساله او نتیجه عملی چندانی به دنبال نداشت.

 اگر چه کلود دسسل اهل دیانت مسیحی بود و به مقام اسقفی رسید ، اما در هیچ جایی از رساله پادشاهی فرانسه در مقام استدلال سیاسی به منابع کتاب و سنت اشاره ای نمی کند ، هر چند که روح دیانت از رساله او غایب نیست.

بر گرفته از کتاب نظام های نو آیین در اندیشه سیاسی جلد نخست نوشته جواد طباطبایی

شما می توانید دیدکاه ها را از طریق RSS 2.0 پیگیری نمایید. Both comments and pings are currently closed.