1

مفهوم نو آیین حاکمیت


ماکیاوللی ،با بنیاد گذاری اندیشه سیاسی جدید، گسستی بویژه از دو جریانی از سیاستنامه نویسی ایجاد کرد که اصول اخلاق و برخی از احکام دیانت را مبنای تامل سیاسی قرار می دادند

.

اما در فرانسه که سده
ها پیش از ایتالیا وحدت سرزمینی خود را باز یافته و پادشاهی متمرکز و نیرومندی را
بنیاد گذاری کرده بود ، اندیشه سیاسی جدید در مسیر متفاوتی افتاد و حقوقدان و اندیشمند
سیاسی پر آوازه نیمه دوم سده شانزدهم ، ژان بدن ، توانست دستگاه مفاهیم جدیدی را
تدوین کند که مفهوم بنیادین آن ” حاکمیت ” بود.

در اندیشه سیاسی شریعتمداران
سده های شانزدهم تا هیجدهم دو جریان مهم را می توان از هم تمیز داد.

نخست ، نویسندگان اومانیست،
که سیاستنامه نویسانی بودند که توجهی نیز به مبانی شرعی داشتندو ، دیگر ، شریعتنامه
نویسان یا ، بهتر بگوییم ، سیاستنامه نویسان شرعی که به طور عمده نظریه پردازان
نظام های سلطنتی بودند.

درمیان سیاستنامه های این
دوره ، رساله پادشاهی فرانسه ، اثر اسقف فرانسوی کلود د سسل ، از اهمیت ویژه ای
برخوردار است . این رساله بیانیه ای است که سیاست را به عنوان دانشی مستقل از دیانت
و اخلاق بررسی می کند و اگر چه نویسنده رساله در جای جای آن برای استحکام سخن خود
به احکام دینی نیز اشاره ای دارد ، اما دیدگاه او مبتنی بر ” مصالح حکومتی
است ” و او ، به گونه ای که خود می گوید ، آن اثر را از باب ” انجام وظیفه
و تعلق خاطر به خیر عام ملک ” به رشته تحریر کشیده است.

پادشاهی فرانسه رساله ای
در نظام پادشاهی موروثی است و نویسنده این شیوه فرمانروایی و بویژه پادشاهی فرانسه
را از دیگر شیوه های فرمانروایی و نمونه های دیگر پادشاهی بهتر وبرتر می داند. در
نظام پادشاهی موروثی فرانسه که برابر قانون ، با مرگ شاه ، سلطنت به بزرگ ترین
فرزند ذکور خاندان انتقال پیدا می کند ، سه عامل باز دارنده برای تنظیم نحوه اعمال
قدرت مطلق وجود دارد که عبارت اند از 1-دیانت 2- عدالت 3- حسن اداره امور عمومی

او دیانت را نخستین
عامل باز دارنده در برابر قدرت مطلق می داند و بر پادشاه است که با عمل به تقوا بر
قدرت خود در میان مردم بیفزاید ، زیرا اگر مردم پادشاه را اهل تقوا ندانند ، به
درستی به فرمان او گردن نمی نهند و اگر آسیبی به کشور رسد ، سبب آن را نقصان دیانت
پادشاه می دانند. پادشاهی که برابر دیانت مسیحی زندگی کند ، نمی تواند به استبداد
میل کند و اگر عملی مستبدانه از او سر زند ، هر اهل دیانتی را رسد که آن را به او
گوشزد کندو یا واعظی او را در ملا عام وعظ کند.

دومین عامل باز دارنده
، عدالت است و در این مورد نیز کلوددسسل بر آن است که در هیچ کشور دنیا ، بویژه به
سبب وجود مجالس یا انجمن هایی که برای جلو گیری از قدرت مطلق پادشاه ترتیب یافته
است ، عدالت به اندازه فرانسه مورد توجه نیست. در نزد نویسنده عدالت به معنای
” حکومت قانون ” و تادیه حقوق رعیت است و از ویژه گی های نظام اجرای
عدالت در فرانسه آن است که حتی پادشاه نمی تواند کارگزاران دیوان عدالت را بر کنار
کند ، مگر آنکه خلافی از آنان سر زده باشد.

سومین عامل باز دارنده
، حسن اداره امور عام و مراد از آن ترتیبات یا نهاد هایی است که پادشاهان پیشین بر
قرار کرده اند و با گذشت زمان نیز تثبیت شده است تا ” ملک ، کلا وجزئا حفط
شود ” . این ترتیبات یا نهادها از چنان جایگاهی در کشور برخوردارند که حتی
اگر پادشاه بخواهد آن ها را از میان بر دارد ، نمی تواند ، چنان که به مثل اگر
پادشاهی بخواهد املاک و دارایی خود را به دیگری انتقال دهد، اگر مقتضای ضرورتی
نباشد ، نمی تواند و فرمان او در این باره مسموع و نافذ نخواهد بود و اگر ضرورت
اقتضا کند ، دیوان عدالت و محاسبات می تواند، پس از مشاوره وبررسی ، اجازه انتقال
صادر کند.

اساس نظام پادشاهی در
رساله پادشاهی فرانسه تعادل میان اصناف سه گانه جامعه است و کلوددسسل مهم ترین وظیفه
پادشاه را آن می داند که بتواند میان اشراف ، از سویی ، و طبقه متوسط و عوام مردم
، از سوی دیگر ، چنان هماهنگی و توازنی ایجاد کند که نه صنفی بر صنف دیگر برتری یابد
و اجحافی بر او روادارد و نه از وحدت اصناف خللی بر اقتدار پادشاه وارد آید . اساس
نظام پادشاهی در کشور بر هماهنگی و نظمی استوار است که میان اصناف سه گانه به وجود
می آید و با وحدت میان آن ها بر بقا و عظمت آن افزوده می شود . تا زمانی که هر یک
از آن اصناف ، برابر مرتبه خود ، دارای حقوق و امتیازاتی باشد ، کشور دستخوش زوال
نخواهد شد.

از دوسده پیش از
کلوددسسل ، سیاستنامه نویسان هوادار استقلال پادشاهی فرانسه کوشیده بودند تا زمینه
های استقلال پادشاه فرانسه از امپراتوری مقدس و خلافت کلیسا را فراهم کنند و
کلوددسسل با سود جستن از این زمینه آماده کوشید تا شالوده ای برای نظریه مشروطه
خواهی فرانسه فراهم آورد ، اما با دگرگونی هایی که در نظام حکومتی فرانسه روی دادو
، بویژه با تثبیت پایه های سلطنت مستقل در فرانسه و جلوس لویی دوازدهم و فرانسوای
اول ، رساله او نتیجه عملی چندانی به دنبال نداشت.

 اگر چه کلود دسسل اهل دیانت مسیحی بود و به مقام
اسقفی رسید ، اما در هیچ جایی از رساله پادشاهی فرانسه در مقام استدلال سیاسی به
منابع کتاب و سنت اشاره ای نمی کند ، هر چند که روح دیانت از رساله او غایب نیست.

بر گرفته از کتاب نظام های نو آیین در اندیشه سیاسی جلد نخست نوشته جواد طباطبایی


https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2020/09/2020-09-03.mp3