Welcome to Delicate template
Header
Just another WordPress site
Header

دیانت مسیحی واصلاح دینی

April 20th, 2013 | فرستنده admin در دسته بندی نشده
image_print

اگر مسیحیت واسلام دو دین متفاوت هستند با مفاهیم ومقولات واصطلاحات متفاوت پس کاربرد این مفاهیم ومقولات به یکسان برای هر دو دین خطای فاحشی است . خدا ، پیامبر،  مبین ، کتاب ، سنت ، نبوت ، وحی ،  روح القدس ، شرع ، فقه و…در دیانت مسیحی واسلام مضمون های متفاوتی دارند که ناشی از ماهیت دو دین متفاوت است . خدای مسیحیت پدرعیسی مسیح است، و میان آن دو رابطه پدروفرزندی برقراراست، دراین رابطه فاصله وشکاف میان خدا وانسان از میان می رود وبه جای آن رابطه محبت ودوستی جایگزین می شود.در مسیحیت میان خدا وانسان آشتی برقرار می شود وآن دو یگانه می شوند وانسان خدای گونه ظاهر می شود.در دیانت مسیحی اطاعت وفرمانبرداری مطلق از میان می رود در دین مسیح “خدای یهود می میرد” اما  در دین یهود خدا ارباب است ویهودی برده وبنده اوست، دراین دین اصل بر اطاعت محض بنده ازخدا است، در این رابطه تعقل وپرسش وجود ندارد وبنده را نمی رسد که معنا و دلایل دستورات خدا را بفهمد، دراین دین ابراهیم بنده خداست وفرمان می برد دریهودیت میان خدا ویهودی نسبت “خدایگانی وبندگی ” برقراراست. طباطبایی توضیح می دهد از این روهگل پیش از نیچه گفته بود «خدا خود مرده است» و قوم یهود برای بردگی متولد شده است . درسنت اسلام داستان ابراهیم واسماعیل تکراروتایید شده است، در این دین شکافی میان خدا وانسان وجود دارد واصل نبوت ناشی ازشکاف میان خدا وانسان است دراین ادیان خدا شخصی از میان بندگان خود بر می گزیند تا از طریق القا وحی به او شریعت نازل گردد. در مسیحیت وحی به معنایی که دراسلام هست وجود ندارد چرا که دراین دین خدا به خود وحی نمی کند بلکه خود را آشکار می کند و مبین، در این دین یعنی آشکار شدن خدا در حالی که مبین در دین اسلام یعنی آن که در این دین همه چیز روشن وچیزی پوشیده وپنهان نیست؛ در مسیحیت خدا به جای وحی به خودش درفرزندش تجسد پیدا کرده است .وجود وحی، بیان گر یک فاصله وجدایی میان خدا وپیامبردر اسلام است که کلمات را یک میانجی(جبرییل) از جانب خدا به پیامبر انتقال می دهد و وجود چنین فاصله ای موجب شرع وشریعت می شود ،بر این اساس است که می گوید: دیانت اسلام ناظربر شریعت است ودیانت مسیحی ناظر بر« ایمان» است. ” معنای سخن آن است که  “مومن مسلمان باید آن راه ظاهروشریعت را به اجرا گذارد درحالی که دردیانت مسیحی زندگی عیسی مسیح به عنوان الگوی مومن مسیحی مورد توجه است .

 بکارگیری اصطلاح ” اصلاح دینی ” از اندیشه دینی مسیحی در مورد دین اسلام وایران مصداق” کاربرد نسنجیده وانتزاعی مفاهیم تاریخ اروپا ست ” که نخستین بارآخوندزاده با بکارگیری اصطلاح « پروتستانتیسم اسلامی »آنرا موضوع بحث قرار داد وآنگاه پروتستانتیسم را معادل پیروی از عقل، ضامن آزادی ومساوات وپیشرفت اعلام می کند ومی نویسد پروتستان بودن ” یعنی  ظاهرا مسیحی مذهب { و} باطنا تابع عقل ” . اما ” اصلاح دینی “یا پرتستانتیسم “روشنگری” نبود، بلکه معنای آن چیزی نبود جز بازگشت به کلام فرزند خدا عیسی مسیح ، یعنی، باز گشت به انجیل های مقدس و اعلام بی اعتباری فتواها واحکام  ضدو نقیض کلیسا، که ،قرن ها پس ازآن تحت عنوان سنت کلیسا وبی ارتباط با کتاب  اما هم وزن با آن اعتبارو تقدس یافته بود. مارتین لوتردر مقابل سنت دستگاه کلیسا وپاپ  که به جای توجه به آخرت وارد امور دنیوی  ومدعی خلافت عیسی مسیح شده بود به اعتراض بر خواست . پس “اصلاح دینی ” در مسیحیت یعنی باز گشت به صدر مسیحیت و«سیره» خداوندگار یعنی الگوی زندگی عیسی مسیح . در واقع مارتین لوتر علیه  سنت مسیحیت  که پس ازتاسیس تدریجی دستگاه کلیسا وپاپ تدوین وبرنامه عمل آن قرار گرفت شورید وخواستار باز گشت به قول وفعل عیسی مسیح شد. اما سنت و کتاب در دین اسلام تفاوت های جدی با مسیحیت دارد .طباطبایی در کتاب نظریه ی حکومت قانون می نویسد: ” میرزا فتحعلی تصور درستی از فقه نداشت.  فقه در معنای شیعیی آن یعنی علم حقوق شرع واستنباط احکام شرع اما میرزا فتح علی آن (فقه) را با احکام شرع یکی می پنداشت ”  یعنی فقه و احکام شرع را در یک معنا فهمیده بود بی جهت نیست که آخوندزاده در توضیح « پروتستانتیسم اسلامی » خود می نویسد:« کسانی که بعد ازاین ازاخلاف ما دردین اسلام بانی پروتستانتیسم خواهند شد ودرجمیع مسایل فقهییه ما تغییروتزیید معمول خواهند داشت وآیه ی حجاب را منسوخ خواهند کرد باید این مسله رانیز فراموش نکنند واگربنابر تصور وتحقیق ایشان  عقیده حکمای فرنگستان معقول انگاشته شود آیه ی تجویز کثرت زوجات را فی ما بین ملت اسلام باید منسوخ داشته تزویج را منحصر به وحدت زوجه بکنند »  عبارت فوق روشن می کند که آخوندزاده ضمن تداخل معنای فقه و احکام شرع  نسخ احکام دین در صدر اسلام را به جای اصلاح دینی فهمیده است درحالی که پروتستانتیسم معنایی نداشت جز باز گشت به صدر مسیحیت.

هدف نخستین و اساسی مشروطیت ایران محدود کردن خود کامگی و مشروط کردن قدرت مطلق سلطنت به قانون بود . اما مشروط به کدام  قانون؟ منظوراز قانون خواهی ایرانیان ، همان گونه که در صدر مشروطیت در “کتاب قانون” بازتاب یافته است، قانون شرع مبتنی برنظام حقوق شرع نبود، چیزی که شیخ فضل الله نوری مدافع ان بود و در راه ان ” شهید ” شد، بلکه  صحبت ازتدوین واجرای قانون های  نوینی بود، که، کمبود ان در امر اداره کشور متناسب با دوران جدید احساس شده بود. اما فراتر ازاحساس نیازچه میزان آشنایی نظری و عملی با آن به وجود آمده بود؟دهه ها پیش از ان برخی از روشنفکران ورجال سیاسی قانون خواه و آشنا با دنیای غرب  کوشیده بودند، درتلاشی ناموفق،رونویسی از قانون ها ی غرب را همسان باتکنیک و « تلغراف » به ایران وارد و به اجرا گذارند. آنان نتوانسته بودند مبا نی نظری و فلسفی  حقوق جدید را که قانون های جدید بر مبنای آن تدوین شده بود، دریابند ودر عمل نیز سابقه ونهادهای سراسری برای  آن در تاریخ حقوق ایران ثبت نگشته بود، به ویزه در شرایطی که ” تاریخ حقوق در نظام سنت قدمایی ایران به طور عمده به تاریخ فقه محدود می شد “و سابقه ای درتبیین و تا یید حقوق طبیعی قدیم و جدید وجود نداشت، چرا که نظام حقوقی شرع در اسلام “حقوق طبیعی” را نمی پذیرفت. در همین زمان و شرایط بود که میرزا یوسف خان مستشارالدوله با توجه به اعلامیه حقوق بشر1789 ونقش آن درنظام حقوقی جدید به  نگارش « رساله یک کلمه » دست زد وپس از آن با تدوین دو سند«نخستین قانون اساسی رسمی ایران » و« قانون عدالت خانه های ممالک ایران » که ” نخستین طرح برای آیین دادرسی در ایران است “راهی متفاوت پیمود، اودر جستجوی راه خروجی از نظام حقوقی سنت قدمایی بود،کاری که چندان آسان وهموارنبود واو عمر وجان خودرا دربر سر هموار کردن این راه نهاد. مستشارالدوله در تلاش برای  تدوین ” کتاب قانون ”  به نکته مهمی پی برده بود وآن اینکه  تدوین “کتاب قانون ”  را در بی اعتنایی به ” کتاب شرع ” امری محال دانسته بود.دهه ها بعد محمد علی فروغی، پس از اعلام مشروطیت،زمانی که در سمت وزیر عدلیه خدمت می کرد در سخن رانی خود درمدرسه علوم سیاسی درتوضیح تاریخچه تدوین قوانین عرفی و” مشکلات و محظورات ” آن زمان می گوید:” تصور نکنید این کارها به آسانی انجام گرفت…مخالفت آقایان با حکومت قانون چنان اساس واستحکام داشت که تا مدت مدیدی محاکم عدلیه احکامی را که صادر می کردند(از ترس) حکم نمی نامیدند…بهانه این بود که با وجود قانون شرع، قانون دیگرمحل احتیاج وجایز هم نیست وحتی چیز دیگررا قانون نمی توان نامید…خلاصه بامرارت وخون دل فوق العاده وبا رعایت بسیار…اول قانونی که از کمیسیون گذشت قانون تشکیلات عدلیه بود…با این مخالفت ها و ضدیت ها مقاومت کردیم ،قوسهای صعود ونزول طی کردیم وبه جزرومدها دچار شدیم اما غرق نشدیم …اگر می خواستیم نغمه قانون مجازات وقانون مدنی را بلند کنیم هنگامه بر پا می شد که درمقابل قانون شرع قانون وضع می کنند هر چند در جواب این اعتراضات حرف حسابی داشتیم ومی گفتیم در امور جزایی سالها بلکه قرن ها ست که قانون شرع درجریان نیست واگر قانون  مجازاتی برای امروز تنظیم نکنیم معنی آن این است که مجرمین وجنایتکاران نمی باید مجازات شوند، یا باید درعملیات قدیم یعنی گوش ودماغ بریدن ومهار کردن وآدم گچ گرفتن وامثال آن ها مداومت شود.” فروغی در توضیح چگونگی تدوین مجموعه ها ی قانونی که کوتاه بعد از مشروطیت پی گرفته شد و پس از آن در زما نی که ریاست “دیوان تمیز” را به عهده داشته می گوید: آن گاه با مرحوم مشیرالدوله وآقای حاجی نصرالله تقوی و دو سه نفر دیگر کمیسیونی تشکیل داده به تهیه وتنظیم قانون اصول محاکمات جزایی پرداختیم …اما تصور نکنید این کارها به آسانی انجام گرفت، کشمکش ها کردیم…که مجال نیست شرح بدهم.” محمد علی فروغی در ادامه سخن رانی خود برای دانشجویان حقوق  در توضیح تدوین” امورحقوقی” می گوید: ” (در این )امورمخالفتی با قانون شرع نیست(نبود) فقط لازم است(بود) که آن قانون ماده بندی شودو به صورت قوانین امروزی تنظیم وتدوین گردد وبه فارسی در آید تا مردم تکلیف خود را بدانند و بفهمند وقانون مجری شود.اما این حرف ها در مقابل مردم مغرض وبی انصاف موثر نبود وما را از مخمصه محفوظ نمی داشت،این بود که این قسمت را محرمانه شروع کردیم وبه اتفاق آقای تقوی و آقای فاطمی مشغول شدیم، درحالی که اطمینان نداشتیم که ،زحمتی که می کشیم ،هیچ وقت به ثمربرسدوبه موقع عمل بیاید. ” محمد علی فروغی در بخش دیگری از سخن رانی خود می گوید:”تدریس فقه درمدرسه علوم سیاسی مشکلات ومحظورات داشت،واگر…مشیرالدوله وزیر امور خارجه وصاحب استخوان نبود، یقینا ممکن نمی شد که درس فقه راجزمواد درسی این مدرسه قرار دهند…به عقیده آقایان علما تدریس فقه(بخوان حقوق)می بایست به مدارس قدیم وطلاب اختصاص داشته باشد،یعنی فقیه(بخوان حقوق دان) بالضروره باید آخوند باشد

 قسمت اول:

[audio:https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2013/05/2013-04-20_a.mp3]

قسمت دوم:

[audio:https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2013/05/2013-04-20_b.mp3]

شما می توانید دیدکاه ها را از طریق RSS 2.0 پیگیری نمایید. Both comments and pings are currently closed.