« ملاحظات مقدماتی درمفهوم ایران » – 7
January 31st, 2020 | فرستنده در دسته بندی نشده
بخش های مهمی ازفرآورده های فرهنگی که مردمان قلمرو ایران بزرگ درطی سده ها آفریده اند، ایرانی است.
این که ازسده ای پیش بسیاری ازایران شناسان توانسته اند برخی ازمواد تاریخ ایران پیش ازدوران جدید را درقالب مفهوم «ملت» و«ملی» توضیح دهند، به معنای این است که چنین ناحیه هایی ازتاریخ وتاریخ اندیشه درایران به گونه ای به مفهوم «ملت» و«ملی» نزدیک شده بودند که نمی شد آن مواد را به عنوان مضمون مفهوم دیگری فهمید.
این که بیش ازیک سده پیش تئودورنلدکه،خاورشناس آلمانی، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی را «حماسه ملی ایران» نام داد – Das iranische Nationalepos – واین که والترهینتس، تاریخ نویس آلمانی، برآمدن صفویان را «تشکیل دولت ملی» درایران خواند – Irans Aufstieg zum Nationalstaat ازاین روست که آن دو در شاهنامه فردوسی وحکومت صفویان رگه هایی ازواقعیت «ملی» ایرانی یا آن چیزی را می دیدند که هانری کربن ازآن به «آن ایرانی» یا – res iranica – تعبیرکرده است، «آنی» که من ازآن به «مشکل» تعبیرمی کنم.
این «ایران» ، به عنوان «مشکل»، مفهومی آبستن است. توضیح این «مفهوم آبستن» دراین مجال ممکن نیست.
prägnante Begriffe «مفاهیم آبستن»
برمبنای آنچه پیشتر درباره نام «ایران» گفتم، وتمایزآن با نام های دیگری که دراین بخش ازجهان می شناسیم، می توان گفت که «ایران» ازاین حیث مفهومی آبستن است که تنها نام کشوری با مختصات جغرافیایی خاص آن نیست، بلکه «جسم لطیف» کشوری است که پیوسته زبان، تمدن، فرهنگ ونمود های بسیاردیگری را به عنوان روح قوم ایرانی با خود حمل کرده است. ازاین حیث، زبان فارسی زبانی درمیان زبان های بسیاردیگرنیست، بلکه کالبد جان وروان مردمانی است که درسده های طولانی تاریخ این کشورهستی خود را درآن دمیده وزنده نگاه داشته اند. تردیدی نیست که بخش های مهمی ازفراورده های فرهنگی که مردمان قلمرو ایران بزرگ درطی سده ها آفریده اند، ایرانی است، یعنی روح ایرانی درهمه آن کالبدها دمیده شده است.
بسیاری اززبان ها وفرهنگ ها ی کشورهایی که به تدریج درگستره ایران بزرگ فرهنگی پدیدارشده اند فرزندان زبان وفرهنگ فراگیرایران اند، این نسبت پدری – فرزندی امری تاریخی است، نه سیاسی که بتوان نفی کرد. هرفرزندی می تواند به مصلحت دیدی نسبت به پدرخود بی اعتنا باشد، اما نفی نسبت پدری طیره عقل است ونفی خود.
ایران، زبان، تمدن و فرهنگ آن، به عنوان مفهوم هایی آبستن، درسده های گذشته، فرزندانی آفریده ونام هایی به آنان داده اند. به این اعتبار، می توان گفت : ایران یک نام نیست، واقعیتی نامبخش است.
به نقل از« نسخه دوم زوال اندیشه سیاسی درایران» و«دیباچه ای برنظریه ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی درمفهوم ایران» انتشارات مینوی خرد – جواد طباطبایی
شما می توانید دیدکاه ها را از طریق RSS 2.0 پیگیری نمایید. Both comments and pings are currently closed.