Welcome to Delicate template
Header
Just another WordPress site
Header

سنت قدمایی ونظریه سنت 1

July 13th, 2017 | فرستنده admin در دسته بندی نشده
image_print

نکته اساسی در بحث های کنونی این است که هنوز تعریفی از سنت به دست داده نشده است و حدود وثغور مفهوم سنت به درستی معلوم نیست.

از زمانی که یک سده ونیم پیش، در اوج عصر ناصری ،نویسندگانی در بیرون حوزه های رسمی نظام علمی کشور ،که “حوزه های علمیه ” خوانده می شدند ،با اسلوب هایی متفاوت از نظام تولید دانش در این حوزه ها به تامل در تقدیر تاریخی ایران پر داختند، گروه هایی پدیدار شدند که از آن پس ، به تقلید از اصطلاحی که در زبان های اروپایی جعل کرده بودند ،روشنفکران خوانده شدند.این که در چه شرایطی به دنبال دوره روشنگری در کشور های اروپایی روشنفکران پدیدار شدند و مبانی نظری اندیشه آنان در نسبت با نظام فکری اندیشمندان چه بود موضوع بحث ما نیست ،اما این نکته در تاریخ اندیشه در ایران شایان تامل است که به خلاف آن چه در کشور های اروپایی اتفاق افتاده بود ،جریان روشنفکری از درون اندیشه سنتی ایران بر نیامد و از این رو نتوانست ،در تحول خود،در نسبت میان روشنفکری و اندیشه سنتی تامل کند.بدین سان ،چنان که در جای دیگری توضیح داده ایم،به خلاف تاریخ اندیشه در اروپا که در آن، اندیشه تجدد با مناقشه متاخرین بر قدما آغاز و شالوده آن استوار شد،در ایران، تجدد خواهی از پی آمدهای بی اعتنایی متاخران به قدما بود و نه تاملی در بنیان اندیشه سنتی، و بدیهی است که در این بی اعتنایی به مبانی قدما جدالی میان متاخرین و قدما در نگرفت.بحث در باره نسبت قدما و متاخرین و نیز نسبت اندیشه سنتی و تجدد از عمده ترین مباحث تاریخی اندیشه در کشور های اروپایی است و،در واقع، هر بحثی در اندیشه تجدد به نوعی با نظری بر اندیشه سنتی پیوند دارد.اگر چه از همان آ غاز روشنفکری در ایران عصر ناصری بحث در باره نسبت اندیشه تجدد خواهی با اندیشه سنتی از نوشته های روشنفکران غایب نبود، اما تردیدی نیست که، نخست، از دهه ای پیش، که بحران در شیوه اندیشیدن روشنفکری ژرفای بیشتری پیدا کرد ،و بحث در باره تقدیر تاریخی ایران چونان راه خروج از بحران ژرف دهه های اخیر فهمیده شد، بحث در باره نسبت تجدد خواهی با اندیشه سنتی به مشکلی در مباحث روشنفکری تبدیل شد.تاکید می کنیم که بحث کنونی در باره نسبت متاخرین با اندیشه سنتی ،نه بحثی در قلمرو اندیشه که گفتگویی روشنفکرانه است ،که از محدوده تقلیدی از ظاهر بحث های اروپایی فراتر نمی رود.نکته اساسی در بحث های کنونی این است که هنوز تعریفی از سنت به دست داده نشده است و حدود وثغور مفهوم سنت به درستی معلوم نیست.واژه سنت، در تداول کنونی آن در ایران،مانند بسیاری از واژه هایی که در نوشته های فارسی به کار میرود،بر گردان اصطلاح ترادیسیون در زبان های اروپایی است که بطور عمده مضمونی اجتماعی دارد.سابقه استعمال معادل اصطلاح “سنت” در زبان های اروپایی ،بسیار طولانی است وبه نوعی با تاریخ تدوین الهیات مسیحی پیوند خورده است.به اجمال یادآور می شویم که در صدر دوره مسیحی نیز سنت به”قول وفعل وتقریر “عیسی مسیح در حیات ناسوتی او اطلاق می شد،اما، در تحولات آتی الهیات مسیحی ،این بحث بسطی بی سابقه یافت و به یکی از عمده ترین باب های الهیات مسیحی تبدیل شد که “الهیات سنت “خوانده می شود.از آنجا که در زبان فارسی هیچ نوشته مهمی در باره الهیات مسیحی وجود ندارد،به طریق اولی،در باره “الهیات سنت “نیز چیزی نمی دانیم .بدیهی است که واژه سنت در معنای دیگری نیز در زبان فارسی به کار رفته است که برخی آشنایی اجمالی با آن دارند. در اصطلاح علوم اسلامی، بویژه در اصول فقه، سنت، دومین دلیل از ادله اربعه (کتاب،سنت،اجماع وعقل درفقه اهل تسنن به جای عقل قیاس است )ویکی از منابع حقوق اسلامی است که کما بیش با معنای اصطلاحی آن در الهیات مسیحی مطابقت دارد وبه ” قول و فعل و تقریر ” پیامبر اسلام اطلاق می شود.محمد تقی الحکیم می نویسد” اصطلاح سنت در عرف فقیهان در تعارض آن با بدعت به کار میرود و منظور از آن هر حکمی است که با اصول شریعت و قواعد دین مطابقت کامل دارد. متکلمان نیز اصطلاح سنت را به معنای مستحب گرفته اند و عمل مطابق با سنت را عمل مستحب می دانند.در اسلام ،کتاب که از طریق جبرئیل به پیامبر وحی شده ،به عنوان کلام الهی ،از نظر حجییت قطعی الصدور و به طور اساسی مصدر تشریع احکام شرعی است، اما کتاب تنها از آیات “محکمات ” فراهم نیامده، بلکه آیات ” متشا بهات ” و نیز ” ناسخ ومنسوخ ” ” عام وخاص ” مجمل و مبین ” ، ” مطلق ومقید ” در آن وجود دارد که فهم آن ها برای همگان آسان نیست. “سنت ” پیامبر ، در معنای اصطلاحی آن ،مبین و مفسر کتاب است و مجمل آن را تفسیر می کندو،به این اعتبار، دومین منبع حقوق اسلامی به شمار می آید.علمای علم اصول حجیت سنت پیامبر را از ضروریات دین اسلام می دانند وبرخی بر آنند که نفی حجیت سنت پیامبر به معنای انکار دین اسلام است.شیعیان ،نظر به عصمت امامان ،سنت ائمه را نیز ادامه سنت پیامبر می دانند و علمای اصول شیعی به استناد سه نوع دلیل ،از کتاب، سنت وعقل، حجیت سنت اهل بیت را اثبات کرده اند.علمای علم اصول ،افزون بر آیه هایی از کتاب، برای اثبات حجیت سنت اهل بیت ، بویژه بر حدیث ثقلین از پیامبر استناد کرده اند که از دو طریق راویان سنت و جماعت و شیعی به تواتر روایت شده است.این حدیث در روایت زید بن ثابت به قرار زیر است : “من دو خلیفه در میان شما باقی می گذارم : کتاب خداوند که ریسمانی میان زمین و آسمان است وعترت ،اهل بیت من ، و این دو از یکدگر جدا نمی شوند تا این که بر سر حوض نزد من حاضر شوند.” برابر حدیث ثقلین تنها تمسک همزمان به کتاب و سنت اهل بیت می تواند مایه رستگاری شود وتا قیامت یکی از آن دو از دیگری بی نیاز نخواهد بود.این کار برد اصطلاح سنت در تداول شیعی امامی -بویژه در تفسیر عرفانی- باطنی آن را- می توان با مفهوم سنت در الهیات مسیحی مقایسه کرد، زیرا در مسیحیت سنت تنها به ” قول وفعل و تقریر ” عیسی مسیح اطلاق نمی شود، بلکه با توجه به سرشت ویژه دیانت عیسوی با بسته شدن دایره نبوت دایره حواریونی آغاز می شود که در تداوم آن در کلیسا وپاپ -به عنوان خلیفه پطرس قدیس – تا آخرالزمان ادامه پیدا خواهد کرد.البته در این قیاس نباید راه اغراق پیمود :سنت حواریانی ، از نظر مصدر تشریع احکام ،با کتاب نسبت عرضی دارد، در حالی که در تشیع ،سنت ، در بهترین حالت ، در طول کتاب قرار می گیرد، آن را تفسیر می کند ،اما چیزی بر آن نمی افزاید.چنان که از این توضیح اجمالی می توان دریافت ،نظریه سنت در الهیات مسیحی نظریه ای فرا گیر بود، شمول آن از محدوده بحث در اصول تشریع فراتر می رفت و، از اینرو ،با بسطی که در تحول آتی الهیات مسیحی پیدا کرد ، بویژه در جریان جدال قدما و متاخرین ، به یکی از مفاهیم عمده تمدن مسیحی تبدیل شد. برعکس ، در علوم اسلامی، مفهوم سنت ، به عنوان دومین دلیل از ادله اربعه ،نظر به سرشت متفاوت دیانت اسلامی و مسیحیت ، در محدوده اصول فقه باقی ماند و نتوانست به یکی از مفاهیم عمده بحث های نظری تبدیل شود. بدین سان اگر از کار برد اصطلاح سنت در اصول فقه – که جز در حلقه آشنا یان با علوم اسلامی شناخته نیست – صرف نظر کنیم، می توان گفت که در زبان فارسی واژه سنت ، البته به گونه ای که امروز به کار برده می شود، جعل جدید است وبه عنوان اصطلاحی در بحث هایی که مقدمات آن روشن نیست ، استعمال می شود. مکتب تبریز و مبانی تجدد خواهی فصل نخست جواد طبا طبایی

قسمت اول:


قسمت دوم:

.

شما می توانید دیدکاه ها را از طریق RSS 2.0 پیگیری نمایید. Both comments and pings are currently closed.