Welcome to Delicate template
Header
Just another WordPress site
Header

«تجدد» و«انحطاط» دومفهوم به هم پیوسته

November 9th, 2015 | فرستنده admin در دسته بندی نشده
image_print

واژه «پیشرفت» درزبان فارسی، به عنوان معادلی برای اصطلاح progress درزبان های اروپایی جدید، ازمجعولات سده اخیراست. این نکته جالب توجه است که تدوین مفهوم پیشرفت درتاریخ نویسی اروپایی با تاخیری نسبت به مفهوم انحطاط ظاهرشده است. اگربخواهیم دامنه بحث را به دوران جدید محدود کنیم، می توان گفت که اززمانی که نویسندگانی مانند ماکیاوللی بحث درباره انحطاط امپراتوری رم را آغازکردند، مقدمات تدوین مفهوم پیشرفت فراهم آمده بود.

درنوشته های دوره اسلامی تا زمانی که باب ترجمه کتاب هایی اززبان های اروپایی بازشد، واژه انحطاط نیزمانند مفهوم پیشرفت به عنوان مفهومی درتاریخ نویسی به کارنمی رفت، هم چنان که بسیاری ازمفاهیمی که دراروپا درسده هیجدهم، نخست، درافق تاریخ نویسی جدید…ظاهرشدند، مانند مفهوم بحران، برای ایرانیان واژه های نا شناخته ای باقی ماندند. با تامل درتاریخ اندیشه اسلامی، درمقایسه آن با تاریخ اندیشه درمغرب زمین، ازدیدگاه امکان طرح بحث انحطاط به آسانی، می توان دریافت که بحث درباره انحطاط هرگزدرنزد اندیشمندان دوره اسلامی مطرح نشد..
درمغرب زمین تداوم اندیشه وتجدد ازمجرای طرح نظریه انحطاط امکان پذیرشده است وبه نظرما، بحران تجدد وشکست آن درایران نیزبایستی با توجه به امتناع طرح نظریه انحطاط دردرون نظامی ازمفاهیم فلسفی فهمیده شود. تبیین شرایط امتناع تدوین نظام مفاهیمی که بتواند پرتوی برمواد تاریخ وتاریخ اندیشه درایران بیفکند، یگانه شرط امکان توضیح سیرتاریخ وتاریخ اندیشه درایران است.
با مقدمات نظری تاریخ نویسی نخستین سده های دوره اسلامی بحث درباره «بحران» و«انحطاط»، به عنوان مفاهیم تحول تاریخی، امکان پذیرنبود. ازیگانه استثنای عبدالرحمان ابن خلدون، تاریخ نویس وفیلسوف تاریخ سده هشتم وآغازسده نهم که بگذریم، هیچ تاریخ نویس وفیلسوفی را نمی شناسیم که به تامل درانحطاط عمومی کشور های اسلامی پرداخته باشد. پس ازدرگذشت ابن خلدون، هیچ یک ازنویسندگان دوره اسلامی درجهت بسط اندیشه های اوکوششی با معنا انجام ندادند وبا گذشت زمان، وضع کشورهای اسلامی ازآن چه ابن خلدون به تجربه دریافته ومورد تامل قرارداده بود، پریشان ترشد.
نخست، نویسندگان سیاسی دوره نوزایش توانستند ازمجرای تحلیل آن چه درسده های میانه براروپا رفته بود، با بحث درباره انحطاط رم، انحطاط را به عنوان مفهومی اساسی درتاریخ نویسی جدید وارد کنند. با بسط دیدگاه هایی نودراندیشه سیاسی ورویکردی نودرتوضیح رویداد های تاریخی، اندیشه تاریخی نوآیینی دراروپا تاسیس شد که اگرچه خود ازپی آمدهای تحول تاریخی اروپای جدید به شمارمی آمد، اما همین اندیشه تاریخی وتاریخ نویسی جدید، به شالوده استواربرای تکوین آگاهی ملی اقوامی که دولت های ملی خودرا ایجاد می کردند، تبدیل شد.
دوره گذارتاریخ ایران که با شکست جنگ چالدران آغازشد وبا شکست ایران درجنگ های ایران وروس وفروپاشی ایران زمین به پایان رسید، دوره انحطاط تاریخی وزوال اندیشه درایران بود. درپایان دوره گذار، آگاهی از: ( 1-) زوال اندیشه، (2-) بحران درارکان تمدن ایران، (3-) جایگاه کشوردرمناسبات جهانی و(4-) خودآگاهی «ملی»، تنها می توانست از«بیرون» وبا پشتوانه ارزیابی ازدگرگونی هایی امکان پذیرشود که ایرانیان سهمی درایجاد آن نداشتند، اما هنوزآن دگرگونی ها به مرحله ای نرسیده بود که پیوند با آن امکان پذیرنباشد.
با شکست ایران درجنگ های ایران وروس، نطفه آگاهی ازبحران وخودآگاهی، در«خط مقدم جبهه»، در«دارالسلطنه تبریز» بسته شد و…دورانی درتاریخ ایران آغازشد که زادگاه آن تبریزبود. این سده درتبریز، با واکنش به شکست ایران درجنگ های ایران وروس آغاز شد وبا انقلاب مشروطیت به پایان رسید.

قسمت اول:

[audio:https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2015/11/2015-10-17_a.mp3]
قسمت دوم:

[audio:https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2015/11/2015-10-17_b.mp3]

.

شما می توانید دیدکاه ها را از طریق RSS 2.0 پیگیری نمایید. Both comments and pings are currently closed.