بازگشت خواجه نظام الملک طوسی به اندیشه سیاسی ایرانشهری درگسست ازاندیشه سیاسی خلافت وشریعتنامه ها
September 11th, 2015 | فرستنده در دسته بندی نشدهچگونه ودرچه شرایطی خواجه نظام الملک، شریعتمداری درخدمت شاهان متعصب سلجوقی ودرپیوند با دستگاه خلافت، درنخستین وارجمند ترین کتاب سیاستنامه نویسی دردوره اسلامی، به اندیشه سیاسی ایرانشهری بازگشته وبنیاد نظری آن را که با اصول سیاسی شریعت او ونظریه ی مشروعیت یابی سلطنت وخلافت دوره اسلامی درتعارض است، به عنوان بنیاد نظری سلطنت دردوره اسلامی مورد قبول قرارمی دهد؟ وچگونه غزالی نویسنده احیا علوم الدین، به رغم شریعتمداربودن خود درشرعیات ، می توانسته است درقلمرواندیشه سیاسی نویسنده نصیحه الملوک بوده باشد؟
چنان که ازدیباچه «سیاستنامه» می توان دریافت کرد، خواجه نظام الملک به اشاره ملکشاه ودرخواست اوبه نوشتن کتاب شروع کرده ودرآغاز، سی ونه فصل درآیین کشورداری به «رسم ملوک عجم» به رشته تحریرکشیده است. این دیباچه اگرچه اشاره ای به درخواست ملکشاه دارد، اما به قلم خواجه ونمودارشیوه بیان واندیشه اوست. اگرچه خواجه اززبان ملکشاه نقل می کند که «ایزد تعالی جهان وملک را به ما ارزانی داشت ونعمتها برما تمام گردانید ودشمنان ما را مقهورکرد»، اما خواجه درهرموردی به مناسبت، بلافاصله معترضه ای (جمله ای خارج ازاصل موضوع) را درعبارت خود آورده وسخن خود رانقض می کند. خواجه درادامه عبارت نقل شده می افزاید: «وهیچ پادشاه وخداوند فرمانی را ازداشتن این کتاب چاره نیست، خاصه دراین روزگارکه هرچه بیشترخوانند، ایشان را درکارهای دینی ودنیاوی بیداری بیشترافزاید ودراحوال دوست ودشمن دیدارشان بهتردرافتد وروش کارها وراه تدبیر های صواب برایشان گشاده شود وترتیب وقاعده درگاه وبارگاه ودیوان ومجلس ومیدان واموال ومعاملات واحوال لشکرورعیت برایشان روشن شود وهیچ چیزدرهمه مملکت ازدورونزدیک وازبسیارواندک پوشیده نماند.». خواجه ازسویی، اززبان ملکشاه نعمت راتمام ودشمنان را مقهورمی داند، اما ازسوی دیگر، برضرورت نوشته شدن کتاب، «خاصه دراین روزگار» تاکید می ورزد تا احوال دوست ودشمن شناخته وروش کارها وراه تدبیرهای صواب بازنموده شود. بخش نخست سیاستنامه ی خواجه با بازپرداختی ازنظریه ی شاهی آرمانی که بنیادی ترین عنصراندیشه سیاسی ایرانشهری است، آغازمی شود. خواجه می نویسد: «ایزد تعالی درهرعصری وروزگاری یکی را ازمیان خلق برگزیند واورا به هنرهای پادشاهانه آراسته وستوده گرداند ومصالح جهان وآرام بندگان را بدوبازبندد ودرفساد وآشوب وفتنه را بدوبسته گرداند وهیبت وحشمت اواندردلها وچشم خلایق بگستراند تا مردم اندر عدل اوروزگارمی گذارند وآمن همی باشند وبقای دولت همی خواهند.».
اندیشه سیاسی خواجه ازهمان آغاز، درمخالفت با شریعتنامه نویسی تدوین شده است، زیرا فرمانروا درنوشته های شریعتنامه نویسان، خلیفه پیامبراست ووظیفه ای جزاجرای احکام شریعت نمی تواند داشته باشد. به عبارت دیگر، مسئله اساسی فرمانروایی درشریعتنامه های دوره اسلامی، نزول وحی واجرای شریعت الهی است وازاین حیث، موضوع شریعتنامه ها شریعت است ونه خلیفه، درحالی که موضوع سیاستنامه ها پادشاه است. پادشاه، درهمه سیاستنامه ها، دارای فره ایزدی است، درحالی که ازدیدگاه شریعتنامه نویسان، تنها ملاک منصب خلافت آگاهی اوبه شرع و توانایی اوبه اجرای احکام آن است. دراندیشه ایرانشهری، شاه آرمانی دارای فره ایزدی عین شریعت است ونه مجری آن وازاین حیث، شاهی آرمانی نسبتی با خلیفه درشریعتنامه ها ندارد. دراندیشه سیاسی ایرانشهری، شاه آرمانی، درمقام صاحب شریعت قراردارد وعین شریعت است. «شاهی آرمانی وقتی تحقق خواهد یافت که قدرت حکومت با عدل ودین وحکمت توام باشد.» (فتح الله مجتبایی، شهرزیبای افلاطون وشاهی آرمانی درایران باستان. تهران، انتشارات انجمن فرهنگ ایران باستان- 1352)
درسیاستنامه ها هیچ اشاره ای به خلافت به عنوان دستگاهی که فرمانروایان مشروعیت خود را ازآن می گرفته اند، نیامده است وهراشاره ای به خلیفگان را درواقع، می توان با توجه به فرمانروایی آنان توضیح داد ونه به ضرورت به اعتبارخلیفگی آنان. این سکوت خواجه دربرابردستگاه خلافت وفروکاستن خلیفگان به فرمانروایان، درشرایط ابهام مناسبات میان نهاد خلافت وسلطنت، بسیار پرمعناست. خواجه درنظروعمل برآن بوده است که به هرحال، دوره خلافت گذشته است وتجدید آن بویژه درایران زمین ممکن نیست.
خواجه نیزمانند اکثرقریب به اتفاق، اگرنه همه سیاستنامه نویسان دوره اسلامی ایران زمین ازابن مقفع تا بابا افضل کاشانی که تاسقوط کشوربراثریورش مغولان به نظریه پردازی درباره سیاست پرداختند، درتداوم بخشیدن به نظریه شاهی آرمانی کوشید. خواجه نظام الملک آگاهانه مفهوم بنیادین اندیشه ایرانشهری، شاهی آرمانی دارای فره ایزدی، را درآغازهردوبخش سیاستنامه به تاکید می آورد تا خط فاصلی میان اندیشه سیاسی ایرانشهری ونظریه رایج خلافت دوره اسلامی کشیده باشد. شاه آرمانی ازآن جا که دارای فره ایزدی است، درنوشته های ایرانشهری به عنوان انسانی خداگونه، نماینده وبرگزیده خدا برروی زمین فهمیده شده وازاین حیث، با رئیس اول مدینه فاضله ابونصرفارابی که به تبع اندیشه نوافلاطونی وتفسیرهای مسیحی نوشته های افلاطونی، علت موجده ومبقیه مدینه فاضله است، ازیک سنخ است.
خواجه نظام الملک، به عنوان وزیر ونویسنده سیاستنامه، چایگاه ارجمندی درتاریخ اندیشه سیاسی درایران دارد. او، به عنوان وزیر، نقشی پراهمیت به عنوان معماروحدت سرزمینی ایران وایجاد حکومت مرکزی قدرتمند، ایفا کرد. خواجه کوشش کرد، تا جایی که امکان پذیربود، فرمانروایان جدید را ادب وآداب فرمانروایی ایرانشهری بیاموزد. دوره اسلامی ایران بیشترازآن که دوره شاهان باشد، عصروزیران بزرگ بود و، درواقع همین وزیران بودند که توانستند وحدت سرزمینی را حفظ کنند وزمینه های تداوم فرهنگی ایران را فراهم آورند.
خواجه، شالوده اندیشه سیاسی نویی را ریخت ودرآن عناصری ازآرمان خواهی ایرانشهری را با واقع گرایی سیاسی دوره اسلامی وعصرچیرگی ترکان برایران زمین جمع کرد. آن چه دراین اقدام نظام الملک دارای اهمیت است، کوشش موفق وی درگسست ازاندیشه سیاسی خلافت وشریعتنامه ها ست. خواجه نظام الملک تحول اندیشه سیاسی درایران را دربستری هدایت کرد که خود او، با بازگشت به اندیشه سیاسی ایرانشهری، آماده کرده بود، اما دراندیشه سیاسی خواجه، آرمان خواهی، به تدریج ودرعمل، دربرابرواقع گرایی سیاسی اورنگ باخت واندیشه سیاسی سیاستنا مه ها درراه هموارسلطنت مطلقه افتاد.
بدین سان، خواجه بی آن که بتواند تعارضی را که درقلمرواندیشه با آغازدوره اسلامی ایران زمین درافق پدیدارشده بود، حل کند، با بازپرداختی که ازایرانشهری با رعایت الزامات دوره چیرگی غلامان ترک عرضه کرد، برژرفای این تعارض نیزافزود. خواجه ازمفردات اندیشه سیاسی ایرانشهری با توجه به ویژگی های نظام قبیله ا ی غلامان ترک ومذهب مختار، ترکیبی فراهم آورده بود، بی آن که بتواند درنسبت آن ترکیب با وضع زمانه ومفردات اندیشه ای تاملی کرده باشد.
تفاوت اساسی میان سیاستنامه ها وشریعتنامه ها، دراین است که درسیاستنامه ها مناسبات دنیوی اساس تحلیل قرارمی گیرد، درحالی که دیانت یکی ازعوامل – یا مهم ترین عامل – انسجام اجتماعی است. برعکس، برای شریعتنامه نویسان دنیا، برابراندیشه دینی آنان، جزبه صورت مزرعه آخرت قابل لحاظ نیست. ابوحامد محمدغزالی، بویژه در«احیا علوم الدین»، نظریه پردازاستقلال آخرت است واو، اگرچه ازباب انسجام بحث، پیوسته، به نسبت دین ودنیا وتعادل میان آن دواشاره می کند، اما اگربتوان گفت عناصر«مسیحی»- رهبانی که اودرتفسیرخود ازاسلام وارد می کند، درنهایت، به نفی حیثیت استقلالی دنیا منجرمی شود. غزالی با تدوین کتاب عظیم «احیا علوم الدین»، درهواداری ازشرعیات برعقلیات شورید ونسبت عقل وشرع دربخش بزرکی ازسرزمین های اسلامی را برهم زد. پیشتر، درعصرزرین فرهنگ ایران خرد ضا بطه ای برای فهم شرع بود. اگرچه، به دنبال پیکاربی امان غزالی، درایران، مشعل خردگرایی که فیلسوفان افروخته بودند، یکسره خاموش نشد، اما لاجرم اسیبی جدی برآن وارد و، به تدریج، شرع به ضابطه ای برای فهم عقل تبدیل شد. شورش امام محمد برفلسفه واقدام اوبرای احیای علوم دین، «انقلابی» درجهان اسلام بود و، بدین سان، دوره ای درسرزمین های شرقی اسلامی آغاز شد که درمقایسه با دوره نوزایش اسلام آن را سده های میانه اسلام خوانده اند. غزالی، مانند خواجه نظام الملک وحکیم ابوالقاسم فردوسی، ازاهالی طوس ومعاصرخواجه بود.
غزالی دراواخرعمر، همزمان با نوشته شدن المنقذ من الضلال وتوضیح بازگشت به زندگی فعالانه وترک زاویه نشینی، بنا بردرخواست سلطان سلجوقی به تصنیف نصیحت الملوک پرداخته ودرآن، پس ازمقدمه ای دربیان احکام ونصایح شرعی، با سلطان به زبان او، یعنی سلطنت، سخن گفته است که اثری استثنایی درمجموعه نوشته های غزالی است
سیاستنامه نویسی نوعی تفسیراندیشه سیاسی ایرانشهری بود که درنهایت اندیشه سیاسی ایرانشهری را ازجنبه آرمانی آن جدا وبه نظریه مطلقه موجود دردوره اسلامی تبدیل کرد. بنا براین، نه بازگشت به گذشته امکان پذیربود ونه راهی نودرافق قرارداشت. خاستگاه بقای ایران زمین با باورداشتن به آن آرمان خواهی یکسان نبود. درواقع، درچنین شرایطی بود که ایرانیان بقا را برتامل درشرایط امکان بازگشت به گذشته ترجیح داده وبا به فراموشی سپردن بخشی عمده ازآرمان خواهی، راه تداوم تاریخی ایران زمین را برگزیدند.
تداوم ایران زمین، درواقع، تداومی درانحطاط تاریخی وزوال اندیشه بود وجای تاسف است که تا کنون بی آن که توجهی به این نکته اساسی (تداوم درانحطاط تاریخی وزوال اندیشه) برای فهم وتبیین تاریخ ایران زمین کرده باشیم، مفهوم تداوم را به عنوان یکی ازمفردات توضیح تحول تاریخ فرهنگ وتمدن ایران تکرارکرده ایم وحال آن که درمفهوم تداوم درانحطاط تاریخی وزوال اندیشه، انحطاط وزوال را باید اصل دانست.
درقلمرواندیشه سیاسی، سیطره سیاستنامه نویسی تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه خواهی با اقتدای به خواجه نظام الملک طوسی بویژه با برآمدن صفویان که با آغاز دوران جدید درمغرب زمین همراه بود، راه را برتحولی دربنیاد نظری ادیشه سیاسی درایران بست. جریان عمده ی اندیشه سیاسی درایران، سیاستنامه نویسی بود وسیاستنامه نویسی نیزبا پایان یافتن عصرزرین فرهنگ ایران، ازاندیشه ای آرمانی به نظریه ی سلطنت مطلقه تحول پیدا کرد واین نظریه تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه خواهی مردم ایران، به طورعمده، یگانه اندیشه ای بود که شالوده عمل ونظرسیاسی ایرانیان را قوام می بخشید.
نکته ای که دراین تحول شایان تامل جدی است ومی تواند پرتوی برمنطق عمل ونظرخواجه ودیگروزیران ایرانی بیفکند و شکاف میان عمل ونظرکارگزاران حکومتی دوره اسلامی را توضیح دهد، فقدان برخی ازمفاهیم اندیشه سیاسی است که به این وزیران وکارگزاران اجازه نمی داد، تا عمل اجتماعی خود را برپایه ودرچارچوب مبانی نظری سامان دهند.
دربحث ازسوانح احوال خواجه گفتیم که عمل وزیربزرگ سلجوقیان، سرشتی پرتنش داشت واین تنش درنهایت، به نظرما به این امراسا سی تاریخ اندیشه درایران بازمی گردد که دراندیشه ایرانی به دنبال انحطاط تاریخی وزوال اندیشه مفهوم بنیادینی مانند مفهوم مصلحت عمومی تدوین نشد وبدین سان، امتناع تدوین مفهوم مصلحت عمومی وتعیین حدود ونسبت آن با مفهوم نفع خصوصی که به امکان وجود دوحوزه ودواخلاق فردی وجمعی بازمی گردد، موجب شد که حتی شخصیتی مانند خواجه نظام الملک نتواند ورای تنش های پایان عصرزرین فرهنگ ایران عمل کند.
بازگشت به نویسندگان ونظریه پردازان پراهمیتی مانند خواجه نظام الملک طوسی وکوشش برای تحلیل نظروعمل آنان، این سود بزرگ را دارد که منطق انحطاط تاریخی وزوال اندیشه را روشن می کند ومنطق انحطاط وزوال سده ای که گذشت، جزازمجرای پرتویی که نقادی گذشته برآن می تواند بیفکند، امکان توضیح نمی یابد. البته، صرف این نقادی تنها می تواند پرتوی برمنطق انحطاط وزوال ایران زمین بیفکند وگرنه خروج ازوضعیت کنونی، چنان که درجای دیگری نیزگفته ایم، با توجه به افق آینده ودیدگاه تجدد امکان پذیرخواهد شد.
آن چه درباره مفهوم اندیشه سیاسی ایرانشهری وچگونگی انتقال آن به دوره اسلامی ایران و یک سره براساس سه نوشنه جواد طباطبایی : «تاریخ اندیشه سیاسی درایران»، «خواجه نظام الملک» و«زوال اندیشه سیاسی درایران» آمد، درنهایت اجمال وصرفا با هدف معرفی بحث می باشد. خواننده علاقه مند می تواند برای آشنایی با تفصیل بحث به سه کتاب مذکور مراجعه نماید.
قسمت اول:
[audio:https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2015/09/2015-09-05_a.mp3]
قسمت دوم:
.
شما می توانید دیدکاه ها را از طریق RSS 2.0 پیگیری نمایید. Responses are currently closed, but you can trackback.