آزادی ایران وایران آزاد

نخستین ترجمه اعلامیه حقوق بشر به زبان فارسی
در فاصله زمانی صدور فرمان مشروطیت تا تدوین قانون اساسی، بیانه ای  با عنوان « آزادی ایران وایران آزاد » با امضای « علیمحمد » انتشار یافت، که شامل ترجمه فارسی اعلامیه حقوق بشر فرانسه ومقدمه ای توضیحی برآن بود ؛ نخستین اعلامیه حقوق بشر که به  تاریخ 26 آگوست  1789،  ودرزمانی که لویی شانزدهم، هنوزدرجایگاه رسمی سلطنت قرارداشت، توسط «مجمع ملی فرانسه » تدوین وتصویب وپس ازآن مورد تایید لویی شانزده نیزقرارگرفت . اعلامیه حقوق بشر 1789 فرانسه حدود چهار دهه پیش ازآن نخستین بار مورد توجه میرزا یوسف خان مستشارالدوله قرارگرفت و” تفسیر” بندها یی ازآن ، به موضوع اصلی رساله « یک کلمه » تبدیل شد. تصویر بیانیه « آزادی ایران وایران آزاد » را فریدون آدمیت در قسمت پایانی “آخرین اثر” خود (مجلس اول وبحران آزادی) تحت عنوان ” ضمیمه ” آورده است.

نویسنده مقدمه بیانیه فوق درزمانی که مقدمات انتخابات نخستین مجلس شورای ملی ایران فراهم می گردید وکوشش هایی برای تدوین پیش نویس نخستین قانون اساسی حکومت قانون آغازگشته بود، می نویسد :« ملل متمدنه کنونی عالم بعدازآن همه خون ریزی های بیرحمانه بسیار…آخر به انعقاد مجالس دارالشورای ملی مجبور وموفق شدند ودرآن مجالس …مصمم شدند که در مرامنامه های رسمی ، حقوق طبیعیه غیر متغیره بشریه را توضیح نمایند بطوری که از روی آن مرامنامه ها ، هم هیات جامعه ملت ، حقوق وتکالیف خودرا بدانند وهم قوه مقننه وقوه اجراییه دولتی…» واز نویسندگان پیش نویس نخستین قانون اساسی ایران ومجلس شورای ملی ایران می خواهد که  قانون اساسی ایران را نیزبه همان روش وبراساس همان اصول «حقوق طبیعیه غیرمتغیره بشریه » تنظیم وتدوین کنند. مقدمه بیانه فوق می کوشد توضیحی در معنای حقوق مدرن و«قانون گذاری عالم متمدن امروزی » یعنی تدوین قوانین موضوعه بر مبنای « وجدان عمومیه ملیه » ارایه دهد.
مترجم متن اعلامیه حقوق بشر سال 1789 فرانسه به” گمان ” فریدون آدمیت میرزاعلی محمد خان اویسی و” از رده تربیت یافتگان جدید ” یعنی از همان روشنفکران دولتخواه ورجال سیاسی درس خوانده جدیدی بود که به گفته فریدون آدمیت “عده اشان بیشتر ازآن بودکه دربدوامربه نظرمی آمد” و در”غیاب روشنفکرانی”که پیش ازآن عمدتا در نقش “مبلغان سیاسی” و آنهم در خارج از کشور حضور داشتند، درآن شرایط سرنوشت سازدرتنظیم وتدوین قوانین جدید می کوشیدند، سیدجوادطباطبایی درهمین زمینه در کتاب نظریه حکومت قانون می نویسد:”از سده ای پیش، روشنفکری ایران نقشی اساسی درفراهم آوردن مقدمات جنبش مشروطه خواهی داشت. روشنفکران توانستند شتاب بی سابقه ای درروند ژرف ترشدن بحران سلطنت مستقل ونظام خودکامه ایجادکنند، اما آنچه آنان، از ملکم خان وآخوندزاده تامیرزا آقاخان کرمانی، از اندیشه تجدد دریافته بودند، افزون براینکه فاقد مبنایی استوار بود، با مواد نظام سنت قدمایی ایران نیز نسبتی نداشت. رویارویی اصلی زمانی به پیکاری تمام عیاربرای مشروطیت تبدیل شد که میدان از روشنفکران خالی شده بود. ازشماراینان تنها ملکم خان زنده بود که پس از عمری رسوایی، « زبان بریده،صم بکم،به کنجی نشسته بود»؛این روشنفکران  نتوانسته بودند،(پیش ازآن)طرحی از نظام آزادی را به مثابه فلسفه سیاسی مشروطیت ایران عرضه کنند. تنها طالبوف تبریزی درقید حیات بودکه اگرچه اهل شریعت نبود، اما اعتنایی به جایگاه حقوق جدید پیدا کرده بود واز رایزنی با میرزا فضل علی تبریزی برای پیدا کردن راه حلی برای مشکلات تبدیل شرع به نظام حقوقی جدید باز نمی ایستاد.

مرتضی قلی خان صنیع الدوله نخستین رییس مجلس شورای ملی ایران نیزازرده تربیت یافتگان جدید بود، صنیع الدوله پس از دوره ای ریاست مجلس در جایگاه وزارت مالیه دراصلاح نظام مالی ایران خدمات بزرگی انجام داد. صنیع الدوله براین نظر بود  که: « باید خودمان به جد کارکنیم والاکسی ازخارج برای ما کارنخواهد کرد». وی بیش از یک سده پیش متذکر گردیده بودکه برای ما ایرانیان« مجال تفنن » باقی نمانده است، در رساله « راه نجات » نوشت: ” مغرب زمین« به سحریا معجزه » ترقی نکرد بلکه با تولید ثروت واشاعه معارف جدید وتامین «حوایج مشترک عمومی» جامعه به ترقی دست یافت”. وی در آن زمان به این حقیقت پی برده بود که ما ایرانیان به قصد ترقی وپیشرفت« ناگزیریم از اینکه این راه را بپیماییم » . صنیع الدوله در طرح پیشنهادی خود برای تامین منبع مالی احداث « راه شوسه »و« راه آهن » اخذ مالیات مستقیم وغیرمستقیم را به مجلس ارایه داد واگرچه درآن هنگامه موفق به اجرای آن نشد اما همان طرح ونقشه مبنای احداث  بعدی «راه آهن سراسری ایران» شد.
فریدون آدمیت در« ضمیمه »کتاب مجلس اول وبحران آزادی که به احتمال درنیمه دوم دهه شصت منتشرشده، یک باردیگردرادامه بحث طبقه بندی منابع تحقیق وسنجش آن منابع به بررسی درجه اعتبارآنان وچند نوشته وتالیف در باره تاریخ مشروطیت پرداخته ودرمجموع آن ها را” تحقیقات ممتازی” نمی بیند.
تاریخ هیجده ساله آذربایجان وتاریخ مشروطه ایران دواثراحمد کسروی، به درستی تنها «ازنظرتاریخ عمومی وقایع» سودمند معرفی می شود ودرنوشته های سید حسن تقی زاده “کمتر نکته تاریخی تازه ومهمی” می بیند، آدمیت خاطرات وبسیاری ازسخنان و خطابه های تقی زاده را همان گونه که بویژه درآخرین اثرش نشان داده است، آمیخته به دروغ، مخدوش، آشفته ومتناقض ارزیابی کرده است. « تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» نوشته مهدی ملک زاده را “عاری ازاعتبار علمی” ارزیابی ومی نویسد:”…مولف پزشک ما چگونه جرات فرموده که یکهزاروهفتصد صفحه کاغذ سیاه کند وهرچه خواسته ازآثارنویسند گان وکتاب های خاطرات(دیگران) بدون ذکرماخذ درکتاب خود” بگنجاند. « قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران » نوشته کریم طاهرزاده بهزاد را” اثرکم مایه تبلیغاتی ” ارزیابی ومی نویسد: ” مقدمه رضا زاده شفق استاد فلسفه دانشگاه براین اثربه پشیزی نمی ارزد”. قیام آذربایجان وستارخان نوشته اسماعیل امیرخیزی ، وگیلان در جنبش مشروطیت نوشته ابراهیم فخرایی را حتی به یک بارخواندن توصیه نمی کند! آدمیت دراین ارزیابی های خود درباره نوشته های منتشر شده دیگرتا زمان نشرکتاب وازجمله درباره اسماعیل رایین سخنی نمی گوید.
فریدون آدمیت  همچنین در باره آثاروتحقیقات پیشین خود به گونه ای مشخص وصریح ازجمله نیازبه ویراسته های جدید ویا نوعی تجدید نظربویژه دربرخی از آن ها وبرای نمونه کتاب “فکرآزادی ومقدمه نهضت مشروطیت” سخن نمی گوید، بویژه آن که بنابرتوضیحات خود در دیباچه آخرین اثرش، برای نمونه، بخش های مفصلی ازکتاب فکر آزادی ازجمله فصل پنجم آن تحت عنوان «جامع آدمیت »، که به پدرودوستان اوپرداخته ، ومی تواندازنظرمنابع و تاریخ نویسی آنگونه که خود استدلال کرده است، فاقد اعتبارباشد.آدمیت درمقدمه کتاب فکرآزادی درتوضیح نگارش فصل « جامع آدمیت » می نویسد: ” فصل مربوط به جامع آدمیت مبتنی است برمدارک جامع آدمیت ونوشته های بعضی ازسران آن جمعیت سیاسی خاصه یاداشت های گرانبهای میرزا ابراهیم خان عون الممالک . استناد آدمیت به یادداشت های” میرزا ابراهیم خان ” درواقع استناد به یادداشت های ” فعالترین ومبرزترین امنای جامع آدمیت ” واسناد وگفته های شفاهی میرزا عباسقلیخان آدمیت ودیگرفعالین وموسسین وسران این جمیعت است، شاید به همین دلیل کارنامه «جامع آدمیت »دراین کتاب بی عیب ونقص ودرخشان تنظیم وعرضه گشته است.اما آدمیت درآخرین اثرخود “مجلس اول وبحران آزادی” درفصل مربوط به انجمن ها مینویسد: “دربرخی گزارش های رسمی خارجی به طورعام از« انجمن های سری»یا«انقلابی» عصرمشروطه سخن رفته ویکی ازنویسندگان خارجی همان عنوان را برنوشته های خود نهاده آن تعبیرغلط تاریخی است ” ودرهمان جا اشاره می کند که” هیچ تحقیق مضبوط معتبری در باره انجمن های سیاسی به قلم نویسندگان خودمانی وخارجی سراغ نداریم…”.وسخنی از «جامع آدمیت» نیز به میان نمی آورد.
فریدون آدمیت که درحوزه تحقیق خود، تاریخ مشروطیت، ودرمواردی مهمترین مبحث آن ” درشناخت ریشه های فکری مشروطه خواهی ” بیش از چهار دهه عمر خود را به آن اختصاص داد،وازآن پس نزدیک به دودهه پیش ازمرگ آن را واگذاشت، شاید آن ضرورت وتجدید نظردر نوشته های پیشین او را باید به گونه ای درلابلای مطالب کتاب “مجلس اول وبحران آزادی” جستجوکرد، او توضیح داده وحاصل تلاش خود رابه بهانه “آخرین اثر” این گونه ارزیابی کرده است: “…به روش انتقاد تاریخی، افسانه ها ومفروضات تبلیغ آمیزرا طرد کردم، درباره مهمترین حوادث سیاسی تحلیل وتفسیرهای تازه ای عرضه نمودم، درکارنامه مجلس ملی واهل مجلس تجدید نظرکلی کردم ومباحث نوی که پیش ازاین مطرح نگشته برکتاب مشروطیت افزودم، حاصل کارمن هرچه هست همین است “.

قسمت اول:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2013/09/2013-09-14_a.mp3]

قسمت دوم:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2013/09/2013-09-14_b.mp3]