میرزا فتحعلی آخوندزاده، تغییر خط فارسی ودرک او از ناسیونالیسم

میرزا فتحعلی علت پیشنهاد خود را در مور تغییر خط  در روزنامه حقایق اسلامبول می نویسد:

«غرض من از تغییر خط اسلام این بود که آلت تعلم علوم و صنایع سهولت پیدا کرده، کافه ملت اسلام، شهری یا دهاتی، حضری یا بدوی، ذکوراً یا اناثاً مانند پروس به تحصیل علوم و صنایع امکان یافته، پا به دایره ترقی گذارده و رفته رفته در عالم تمدن خود را به اهالی اروپا به رساند.»

میرزا فتحعلی در عشق به وطن می نویسد:

«همانطور که «احتیاج عقلی» آدمی را «تحصیل علوم و تحقیق قوانین طبیعت» بر می دارد – «احتیاج روحانی» انسان رامحبت خانواده و «حب وطن» تامین می کند. و تاثیر عشق وطن در بعضی مزاجها به حدی است که دیده شده، «جدایی وطن» به هلاکت انجامد.»

فریدون آدمیت در توضیح آن می نویسد:

از آنچه نقل شد بر می آید که ریشه تاریخی پیدایش مفهوم  وطن پرستی جدید مغرب و جنبه سیاسی و احلاقی، آن را «میرزا فتحعلی» درست شناخته است. در توضیح آن باید بیفزاییم که در اروپا وطن پرستی به معنی پیوند عاطفی انفرادی و دسته جمعی نسبت به مرز و بوم و زادگاه ملی – با تاسیس نظام سیاسی دولتهای مستقل به دنبال سقوط قدرت کلیسا و آغاز دوره جدید به وجود آمد. تا آن زمان کلیسای کاتولیک مظهر وحدت سیاسی جامعه غربی بود. چون بر پای بست نظام فیودالیسم قرون وسطایی رخنه راه یافت، وملل اروپایی به تدریج هوشیاری سیاسی تازه ای پیدا کردند- رشته پیوند مذهبی از هم بگسلید و جای آنرا دلبستگی به وطن و ملت گرفت، دین به صورت مذهب منسوخ در آمد، و وطن پرستی مذهب مختار گشت و همان نیروی تحرک تاریخی را که دیانت تا دیروزداشت، امروز آیین وطن دوستی پیدا کرد تحول این کیش سیاسی نو تحت تاثیر اصول لیبرالیسم* (به معنی وسیع کلمه) فلسفه ناسیونالیسم را پرداخت.

میرزا فتحعلی آخوندزاده خطاب به ملت ایران می نویسد: « تاًثیر «ظلم دیسپوت**» و «زور فناتیزم» علما به ضعف و ناتوانی توباعث شده و جوهر قابلیت ترا زنگ آلود و ترا به دنایت و نفاق و مکر و خدعه و جبن و تقیه، خوکر ساخته و جمیع خصایص حسنه را از صداقت و عدالت و وفا و جوانمردی و شجاعت و علو طبع و بلند همتی  و بی طمعی از طبیعت تو سلب کرده است…..»

*: میرزا فتحعلی «لیبرال» و «دیسپوت  را در مکتوبات خود این گونه تعریف می کند:

«لیبرال عبارت است از کسی که در خیالات خود به کلی آزاد بوده و ابداً به تهدیدات دینیه مقید نشده و به اموری که خارج از گنجایش عقل و بیرون از دایره قانون طبیعت باشد، هرگز اعتبار نکند اگر چه بطون تواریخ و کتب در حقیقت آنگونه امور روایت بکند و نیز در اوضاع سلطنت صاحب خیالات حکیمانه باشد، آزاده و بلا قید.»

 **: «دیسپوت عبارت است از پادشاهی که در اعمال خو به هیچ قانونی متمسک و مقید نیست  ومال وجان مردم بلا حد و انحصار تسلط داشه و همیشه به هوای نفس خود رفتار کند و مردم در تحت  سلطنت او عبد دنی و رذیل بوده از حقوق آزادی و بشریت به کلی محروم باشد.»

 قسمت اول:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2013/02/2013-02-01_a.mp3]

قسمت دوم:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2013/02/2013-02-01_b.mp3]