ملت، دولت و حکومت قانون جستار5-1


منظور از «اهل ادب»، در این تداول خاص، نظریه پرداز اجتماعی خیالی است که جز در اوهام قلمرو نوشته های او واقعیتی وجود ندارد

جلال آل احمد تنها یک نویسنده بی اهمیت و «نظریه پرداز» «اغتشاش فکری» نیست، بلکه اسوه «اهل ادب» ایرانی پنج شش دهه اخیر نیز هست که راهی پر رهرو هموار کرد

این جا نیز اصطلاح «اهل ادب» را به عنوان مفهومی به کار می برم که الکسی دو توکویل توضیح داده بود.

این «اهل ادب»، از این حیث که اهل ادبیات هستند، حتی اگر اهل فلسفه و علوم اجتماعی و انسانی هم باشند، در موارد بسیاری، مطالبی فلسفی و مربوط به علوم انسانی را می خوانند و، چون مقدمات و مبانی آن علوم و فلسفه را نمی دانند، بسیاری از آن مطالب را نمی فهمند، آن گاه با تکیه بر همان مقدمات نفهمیده نتایجی می گیرند که، در عین بی معنایی، در خواننده ای که دانش چندانی در این مباحث نداشته باشد، توهم سخنان مهم را نیز ایجاد می کند.

هر کسی می تواند در حد خلاصه های دانشگاه کلیاتی از فلسفه و علوم اجتماعی و انسانی بداند، اما همان کس نمی تواند در آن مباحث بنیادین اجتهاد کند و فهم ناقص خود از آن مباحث را مبنایی برای تفسیر به رای نویسندگان بزرگ قرار دهد. وانگهی، نمی تواند در باره اجتماع و تاریخ نظریه پردازی کرد، اما جز روایتی مغشوش از تاریخ در ذهن نداشت. همه این ایرادها درمورد نوشته های آل احمد و علی شریعتی مصداق دارد؛ در مورد نویسنده به ظاهر متفاوتی مانند رضا داوری نیز همین ایرادها و در مواردی بیشتر از این ایرادها، به همان اندازه مصداق دارد.

داوری در «درآمد» کتاب «ناسیونالیسم وانقلاب» نوشته است که «یکی ازگرفتاری های ما این است که ازغرب وشئون مختلف آن صرف ظاهر را می بینیم وحکم به ظاهرمی کنیم، واین حکم را تمام می دانیم. این گرفتاری تازگی ندارد، اما اصراردرظاهربینی مصیبت است. ماگرفتارطوایفی هستیم که خود را عالم وفاضل ومتفکرمی دانند و، چون ازباطن ایدئولوژی ها و فلسفه بافی های خشک وانتزاعی خبرندارند، ظاهرآن را می گیرند وچاشنی دین وشریعت قرار می دهند و…»

دردنباله مطلب، نویسنده خود را در موضع دفاع ازکسانی قرار داده که «درد دین» دارند و «این حرف ها را مایه تباهی دین ودینداری» می دانند.

این توضیح مقدماتی به طور طبیعی این انتظار را در خواننده  ایجاد می کند که با اثری سر- و- کار دارد که نویسنده آن، باطن را توضیح دهد، زیرا او می داند که «هرعلمی موضوع و مبادی و مسائل وروش خاص دارد وبرای حکم درباب علوم باید به مبادی راه یافت ومسائل را در نسبت با مبادی و موضوع علم مورد رسیدگی وتامل قرار داد، در غیر این صورت هر تصرفی در هر علمی بشود بی وجه خواهد بود.»

این تاکید بر اجتهاد در موضوع  علوم انسانی با توجه  به مبانی و مسائل را در صورتی می توان جدی گرفت که نویسنده  بتواند نه تنها گاهی  از بیان کلیاتی که در همه درسنامه های سال های نخستین دانشکده ادبیات وعلوم انسانی می توان پیدا کرد گامی فراتر بگذارد، بلکه  دست کم بتواند ابتدایی ترین همین مبادی را درست تقریر کند.

درکتابی که موضوع بحث من است، خواننده ای که اندکی با متن های اساسی فلسفه و علوم انسانی آشنایی داشته باشد، با شگفتی بسیار، در هر صفحه ای با بد فهمی هایی مواجه خواهد شد که حتی از یک دانشجوی یک دانشگاهی برازنده نام دانشگاه باشد نمی تواند سر بزند.

نقل از جستارپنجم کتاب «ملت، دولت وحکومت قانون»، جواد طباطبایی – انتشارات مینوی خرد


https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2022/08/2022-06-30_a.mp3
قسمت دوم:

https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2022/08/2022-06-30_b.mp3