جستار1 – 3
روشنفکری دهه های سی و چهل خورشیدی، در شرایط جهانی پیچیده ای، جهان وطنی پیشه کرد
روشنفکری دهه های سی و چهل خورشیدی، در شرایط جهانی پیچیده ای، جهان وطنی پیشه کرد
دهه چهل، با ژرف تر شدن بحران جامعه در حال گذار ایران، سال های همه خطرها نیز بود. به اجمال، می توان گفت که، از سویی، امتناع تدوین فلسفه سیاسی مشروطیت خلئی در قلمرو نظر ایجاد کرده بود و، از سوی دیگر، علوم اجتماعی دانشگاه مادر، زیر تاثیر ایدئولوژی های سیاسی که از غرب وارد می شد، و مارکسیسم مبتذل روسی، به نوعی از مارکسیسم در صورت جامعه شناسی مسخ می شد. این راه مسخ جامعه شناسی به عنوان بئس البدل مارکسیسم را امیرحسین آریانپور، در نخستین سال های دهه چهل هموار کرد و از آن پس نیز با رساله پراکنی های «اجتماعی – مردم شناسی» آل احمد، و برخی از همپیالگان او، مانند غلام حسین ساعدی و صمد بهرنگی، و برخی دیگر از مارکسیست های شرمگین، که در «موسسه تحقیقات اجتماعی» دانشگاه تهران جمع شده بودند، علوم انسانی و اجتماعی کشور به نوعی جانشین مارکسیسمی شد که به طور رسمی ایدئولوژی دشمن نظام به شمار می آمد. این استتار مارکسیسم در زی علوم انسانی و اجتماعی و در سنگر التقاطی از همه ایدئولوژی های سیاسی عقب مانده جهان سومی، که امثال آل احمد استادان آن به شمار می آمدند، زمینه آشوب ذهنی گسترده ای را فراهم آورد و نخستین کسی که توانست از همه امکاناتی که این آشوب ذهنی در اختیار او می گذاشت بهره برداری کند علی شریعتی بود که نه جامعه شناس بود، نه مارکسیست، اما خطابه های او، که ژرفای خلائ فکری آن ها با عمق فاجعه عقب ماندگی جهان سومی پهلو می زد، اگر بتوان گفت، تجسدی مسخ شده از آن دو بود که در وجود فعال سیاسی مخالف خوان آشوب طلب او تثلیث رقت انگیزی را می آفرید و با همین جاذبه رقت انگیز از ساده دلان همه گروه های اجتماعی دل می برد.
در کشوری که نظام علمی وجود نداشته باشد، و جایگاه علم معلوم نباشد، بدیهی است که مردم آن به نقالان و رمالان روی می آورند. این که نقالان به مرجع مردم تبدیل شوند، در کشورهایی که نظام علمی جایگاهی داشته باشد، چندان اشکالی ندارد، اما آن جا که حدود ثغور علم و ایدئولوژی روشن و متمایز نباشد، در چنین کشورهایی، چنین خلط هایی می تواند پی آمدهای نامطلوب داشته باشد که تاریخ – و- سیاسی نویس فرانسوی نیمه نخست سده نوزده، الکسی دو توکویل، به یکی از نمونه های جالب توجه آن اشاره کرده است.
در تحلیل انقلاب فرانسه، توکویل توجه ویژه ای به نقش اهل ادب داشت و مهم ترین پی آمد پیوند میان مدینه فاضله خیالی اهل ادب و ذهنیات توده های مردم را فروپاشی جامعه فرانسه می دانست. اهل ادب کمترین رابطه ای با زندگی روزمره و عمل سیاسی نداشتند و در خیال اندیشی های خود طرحی از بهترین نظام های حکومتی در انداخته بودند. آنان، بی آن که دریافتی از مناسبات اجتماعی واقعی داشته باشند، در باره منشا خیالی اجتماعات، طبیعت ذاتی حکومت ها و اساسی ترین حقوق افراد انسانی بحث می کردند. … در فاصله بی نهایتی که میان اهل ادب و واقعیت عملی باز شده بود، هیچ تجربه ای به تعدیل مزاج آتشین آنان یاری نمی رساند، هیچ امری آنان را از موانعی که واقعیت های موجود می تواند در برابر بهترین اصلاحات ایجاد کند آگاه نمی کرد. آنان کوچک ترین تصوری که همراه ضروری انقلاب ها هستند، نداشتند.
به نقل از کتاب «ملت، دولت و حکومت قانون – جواد طباطبایی»
https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2022/03/2022-03-03.mp3