«نظام آزادی» جان لاک -4
موضوع اساسی اندیشه سیاسی جان لاک نقادی بنیادین بر همه شیوه های خود کامگی است و او مقدمات نظری خود را به گونه ای ترتیب داده است که راه را برهرتوجیه نظام های خود کامه بسته نگاه دارد.
به خلاف آن چه هواداران سلطنت مستقل (مطلق) گفته بودند که ازپادشاه، به عنوان پدرملت، جزنیکویی به مردم صادرنمی شود ونیزبه خلاف نظرتامس هابز، که درنهایت به مرجعی بالاترازپادشاه اعتقاد نداشت، لاک این پرسش را مطرح می کند که، درصورتی که خشونت وتجاوزی ازناحیه شاه اعمال شود، به کدامین مرجع می توان مراجعه کرد. لاک می نویسد که آنان پاسخ خواهند داد: «سزای کسی که ازپادشاه امنیت طلب کند، مرگ است!» اگرچه هواداران سلطنت مستقل می پذیرند که باید مرجعی برای تامین صلح وآرامش وداوری برای حل اختلافات میان افراد دراجتماع وجود داشته باشد، اما آنان برآنند که «قدرت پادشاه باید مطلق باشد و، درچنین شرایطی، قدرتی بالاتر ازاین وجود ندارد».
جان لاک با اشاره به اندیشه سیاسی هابز، دردومین رساله درباره حکومت، طرحی ازدیدگاه خود درتبیین سرشت نظام آزادی را می آورد.
اعمال قدرت خود کامه، به هرشکلی که درآید، با نظام آزادی تعارض دارد وآغازپایان اجتماع سیاسی است. جان لاک به هرمناسبتی این نکته را برجسته می کند که فرد آزاد به دنیا می آید ودروضع طبیعی نیزازحقوقی برخورداراست، اما با رضایت خود نیزازبخشی ازحقوق خود اعراض می کند وبه عضویت اجتماع سیاسی درمی آید. ورود دراجتماع برای تضمین وبسط آزادی ها یی است که افراد دروضع طبیعی داشتند ونه برای محدود کردن آن ها، وبدیهی است که نمی توان تصورکرد که افراد حقوق وآزادی های طبیعی خود را به قدرت نامحدود وخود کامه تفویض کنند تا به هرصورتی که بخواهد قدرت خود را برجان ومال آنان اعمال کند.
غایتی را که افراد انسانی ازورود به اجتماع سیاسی دنبال می کنند، صلح وامنیت وامکان بهره مندی ازدارایی ها ست ومهم ترین ابزاربرای نیل به این هدف نیزقانون هایی است که دراجتماع وضع می شود. «نخستین قانون موضوعه ی بنیادین هرکشوری (commonwealth) نیز استقرارقوه قانونگذاری است». نخستین قوه درمعنای دقیق آن، که جان لاک ازآن نام می برد، قوه قانونگذاری است. خاستگاه قوه قانونگذاری اراده عمومی است که خود ازقرارداد اجتماعی ناشی می شود ومنظورلاک ازآن همان اراده اکثریت وهم چون «روح» دولت است.
لاک مانند نویسندگان سیاسی هوادار«سلطنت مشروطه»، محل حاکمیت را ازپادشاه به مردم انتقال داد، اگرچه اواصطلاح حاکمیت را به کارنمی برد. دراندیشه سیاسی لاک تمایزی میان منشا حاکمیت وکسانی که آن را اعمال می کنند، وجود دارد. به عبارت دیگر، درهرحکومت قانونی، حاکمیت مردم ناظربرمنشا حکومت است ونه حاکمیت برای اجرا.
درنظرجان لاک اگرقوه قانونگذاری با قوه مجریه یکی باشد، این احتمال وجود دارد که قانونگذارخود را ازدایره شمول قانون معاف کند ودرتدوین قانون واجرای آن، منافع خصوصی خود را درنظربگیرد.
دراندیشه سیاسی لاک، هیچ حکومتی، جزحکومت قانون ، نمی تواند قانونی باشد، درهراجتماعی «تنها یک قدرت عالی می تواند وجود داشته باشد، که همان قدرت قانونگذاری است، وهمه قدرت های دیگرتابع آن هستند». قوه قانونگذاری «قدرتی است که تنها به امانت واگذارشده است تا برای نیل به برخی غایات عمل کند»، اما قدرت عالی هم چنان دردست مردم باقی می ماند تا بتوانند، اگرضرورت پیدا کرد، قوه قانونگذاررا تغییر دهند یا برکنارکنند.
ازنظرلاک، خودکامگی مخالف عقل، طبیعت وحقوق است و، از این رو، اخلالی درهمه ارکان نظام اجتماعی ایجاد می کند. خود کامگی صورتی ازحکومت، که جزحکومت قانون نمی تواند باشد، نیست، بلکه نقیض آن است، زیرا «آن جا که قانون ها اجرا نمی شوند، یا تجاوز از آن صورت می گیرد، خودکامگی آغاز می شود». آنان که از قانون تجاوز وچنین تجاوزهایی را نیز توجیه می کنند، از این رو که اساس اجتماع سیاسی وحکومت را برهم زده و زور وخشونت را جانشین قانون کرده اند، خود شورشی اند. اینان با این عمل خود بار دیگر وضع طبیعی ووضع جنگ را برقرار کرده اند.
نظریه مقاومت، دراندیشه سیاسی لاک، نتیجه منطقی این دریافت بنیادین اوست که خود کامگی نوعی ازحکومت نیست، بلکه نقیض آن ست.
همه فصل نوزدهم دومین رساله در باره حکومت بحثی مفصل در باره نظریه ی پایداری مردم در برابر نظام خود کامه است. اگر چه عنوان این فصل « درباره انحلال حکومت» است .
گفته ایم که لاک مدت ها پیش از آن که زمینه «انقلاب شکوهمند» 1688 فراهم آید، به نوشتن دو رساله در باره حکومت مشغول بود، و، به احتمال بسیار، در بند های این واپسین فصل، که پیشتر نوشته شده بودند، در آستانه انقلاب، دگرگونی هایی وارد کرده است. درواپسین سطر های دومین رساله درباره حکومت لاک اندک تعدیلی در نظریه ی پایداری وارد کرد ونوشت: «خلاصه کلام این که قدرتی که هر فردی درزمان ورود به اجتماع به آن تفویض کرده، تا زمانی که اجتماع برقرار است، به او باز نمی گردد و در اجتماع با قی خواهد ماند، زیرا بدون آن اجتماع ودولتی وجود نمی تواند داشته باشد، که خلاف توافق آغازین است. بنا براین، آن گاه که اجتماع قوه قانونگذاری را به مجلسی از افراد تفویض کرد تا اعضای آن مجلس وجانشینان آنان در آینده آن قوه را به کار گیرند… تا زمانی که آن حکومت برقرار باشد، قوه قانونگذاری نمی تواند به مردم باز کردد.
لاک با وارد کردن تمایزی میان فروپاشی اجتماع وحکومت توضیح داد که اصل در هر کشوری اجتماع آن است. لاک بر مبنای این دیدگاه بسطی به نهاد های اجتماع داده وکوشیده است دولت را به عنوان عاملی برای حفظ کیان اجتماع آن مطرح کند.
اندیشه سیاسی جان لاک، در آغاز «عصر انقلاب های دموکراتیکی»، که نخستین آن ها انقلاب 1688 انگلستان بود، مرحله ای مهم در تحول از مفهوم هابزی حاکمیت به تدوین نظریه ای برای «جامعه» در استقلال آن از نظام قدرت بود و، بدین سان، توانست مبنای نظری فلسفه روشنگری، بویژه روشنگری اسکاتلند، از آدام اسمیت، فرانسیس هاچسن، دیوید هیوم، جیمز استیوارت تا آدام فرگسن را هموار کند که مکتبی بسیار مهم در تدوین نظریه های جدید در تاریخ، اقتصاد، اخلاق، علوم انسانی واجتماع بود. نطفه بسیاری از بحث هایی که نویسندگان اسکاتلند مطرح کردند، در رساله های جان لاک تکوین پیدا کرده بود.
لاک با اندیشه فلسفی وسیاسی خود راه سده ای را هموار کرد که انقلاب های دموکراتیکی چهره اروپا و امریکا را به طور بی سابقه ای دگرگون کردند. «عصر روشنگری» نخست، با لاک، در نیمه دوم سده هفدهم آغاز شد وبسیاری از مفاهیم بنیادین اندیشه سیاسی جدید در همین دوره تدوین شد. کوزلک جان لاک را «پدر معنوی روشنگری بورژوایی» می نامد.
آن چه درباره نظام آزادی جان لاک ودرنهایت اجمال در چهار قسمت ازکتاب «تاریخ اندیشه سیاسی جدید دراروپا، دفترسوم: نظام های نوآئین دراندیشه سیاسی»، نوشته جواد طباطبایی، چاپ اول 1393 – انتشارات مینوی خرد، آمد، صرفا به قصد معرفی بحث بود وخواننده علاقه مند برای آشنایی با تفصیل بحث باید به کتاب نام برده و پیش ازآن به«دفترنخست» مراجعه نماید.
قسمت اول:
http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2017/02/2017-02-04_a.mp3
قسمت دوم:
http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2017/02/2017-02-04_b.mp3
.