«دوره گذار» تاریخ ایران

نزدیک به نه سده پس ازفروپاشی شاهنشاهی ساسانیان، با آغاز فرمانروایی صفویان، باردیگر دربخش های گسترده ای ازایران زمین حکومتی واحد، متمرکزوتوانمند ایجاد شد. شاه اسماعیل، بنیان گذار سلسله صفوی، ملوک الطوایف سیزده گانه ای را که درزمان برامدن او دربخش هایی ازایران زمین فرمان می راندند، ازمیان برداشت ودرزمان فرمانروایی شاه عباس اول، قلمرو مرزها ی ایران به گستره ی شاهنشاهی ساسانیان رسید.

دوره تاریخی نه صد ساله ا ی را که با فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان آغاز و به فراهم آ مدن زمینه های فرمانروایی صفویان ختم می شود، می توان درقیاس با دوران جدید تاریخ ایران زمین ودوران باستانی آن، «سده های میانه» تاریخ ایران نامید، دوره ای که با پایان یافتن آن، دوران قدیم ایران نیزبه پایان می رسد، بی آن که دوران جدید این کشورآغازشده باشد.
مشکل عمده دوره بندی تاریخ ایران به قدیم وجدید، این است که مبدا تاریخ جدید ایران زمین را به درستی نمی توان معلوم کرد. اگرپایان «سده های میانه» ایران را آغازفرمانروایی صفویان بدانیم، ناچارباید آن را آغازدوران جدید نیزبدانیم وتردیدی نیست که چنین دریافتی ازادوارتاریخ ایران، آشکارا خطاست.
دوره ای ازتاریخ ایران که با جنگ چالدران آغازمی شود وبا شکست ایران درجنگ های ایران وروس پایان می یابد، یعنی ازآغازفرمانروایی صفویان تا نخستین دهه های سلسله قاجار، دوره ای پراهمیت درتاریخ ایران زمین است، زیرا ازسویی، با آغازدوران جدید تاریخ وتاریخ اندیشه غربی وجهانی شدن روابط ومناسبات سیاسی، ایران زمین نیزبه ضرورت درمیدان جاذبه اندیشه ومناسبات نوقرارگرفت، درحالی که ازسوی دیگر، نظام فکری وسیاسی ایران، تحولی مناسب باسرشت دوران جدید پیدا نکرد. ازاین رو، می توان گفت که جدال جاذبه تجدد ازسوی مغرب زمین ودافعه آن ازسوی ایران زمین درتاریخ این کشورنزدیک به سه سده طول کشیده است ودراین سه سده، ایران دروسوسه تجدد، دربرخی دهه های این دوره، اما بیشتر، پای درگل سنت اندیشه ای خلاف زمان واستبداد ایلی وقبیله ای نیروهای زنده وزاینده فرهنگ وتمدن خود را برباد فنا داده است.من (جواد طباطبایی) دراین جا برای این که بتوانم ویژگی های این سه سده را به دقت مورد بررسی قراردهم، این دوره طولانی میان شکست ایران درجنگ چالدران تا شکست ایران درجنگ های ایران وروس را که حلقه رابط «سده های میانه» ایران وآغاز دوران جدید آن است، دوره گذارخواهم نامید، دوره ای که درواقع، نه با اسلوب دوران قدیم ایران می تواند مورد بررسی قرارگیرد ونه با ضابطه های دوران جدید.
این دوره ازتاریخ ایران، به سبب دگرگونی های تاریخی وتاریخ اندیشه دراروپا ونیزبا توجه به تحولات تاریخ اندیشه درایران، دوره ای است که جزدرپرتو تاریخ اندیشه قابل درک نیست. دراین دوره نظام حکومتی ایران درادامه سلطنت خود کامه دوره ی اسلامی متاخر، تحول عمده ای پیدا نکرد، درحالی که مبانی اندیشه جدید دراروپا – که به قدرت مسلط جهانی تبدیل می شد – منطق مناسبات را برهم می زد. براین سه سده (دوره گذار) که ازبسیاری جهات برای ایران تعیین کننده بود، «منطق شکست» حاکم بود. تحولات جهانی وبویژه دگرگونی های اندیشه روندی بازگشت ناپذیرپیدا کرده بود، اما با امکانات نظام سنتی ایران، آن تحولات واین دگرگونی ها نه می توانست فهمیده شود ونه رویارویی با چالش آن دو ممکن می شد.
وضع این دوره ازتاریخ وتاریخ اندیشه درایران، وضعی سخت پرتعارض است، زیرا دراین سده ها – مناسبات میان ایران وبویژه اروپا به دنبال استوارشدن شالوده های اندیشه تجدد دستخوش دگرگونی بنیادینی شد وایران درجاذبه مناسبات جهانی جدید قرارگرفت.
– تا آغاز این دوره (گذار)، گستره مناسبات خارجی ایران زمین دردوره اسلامی ازمحدوده کشورهای هم جوارکه ازنظر سرشت اندیشه وساختاراجتماعی وسیاسی همسانی های بنیادینی داشتند، فراترنمی رفت، اما دردوره گذاربا جهانی شدن مناسبات، کشورهای اروپایی به عنوان عامل عمده ی دیگری دراین مناسبات پدیدارشدند وبا تکیه برنظام فکری نویی که بنیان عمل آن کشورها بود، نظم نویی درمناسبات ایجاد کردند.
– بدین سان وضعیت پرتعارضی درافق مناسبات درونی وبیرونی ایران زمین پدیدارشد، به گونه ای که ازسویی، ایران زمین درمیدان جاذبه مناسبات واندیشه دوران جدید قرارگرفت که مغرب زمین را ازبنیاد دگرگون کرده بود، اما ازسوی دیگر، ایران زمین به لحاظ سرشت اندیشه ولاجرم، ساختارسیاسی واجتماعی ازسده ها پیش تحولی پیدا نکرده بود.
– این دوران جدید، به لحاظ منطق جدید خود، میدان جاذبه ای را ایجاد کرد که به تدریج با جهانی شدن مناسبات، ترکیب وترتیب عناصراندیشه وساختاراجتماعی وسیاسی همه کشورهایی را که درحوزه آن قرارمی گرفتند، برهم می زد، اما با برآمدن صفویان، تصلبی دیگرگونه دراندیشه سنتی درایران زمین پدید آمد ومناسبات نیزبرشالوده اندیشه ای استوارشد که منطق آن با تکیه برمبانی اندیشه دوران قدیم قابل درک نبود.
منطق اندیشه ومناسبات جدید با آغاز دوران جدید درکشورهای اروپایی درسطح جهانی سیطره پیدا می کرد وناچاربرکشورهای حوزه تمد ن وفرهنگ اسلامی نیزدرغفلت وتغافل آنان تحمیل می شد. دردوره گذار، ازنظرتاریخ اجتماعی ایران زمین، حد اعتدالی میان افراط قدرت مطلق خود کامه وتفریط سستی وتزلزل ارکان حکومت ونا بسا مانی های ناشی ازقدرت های گریزازمرکز به وجود نیامد. نظام حکومتی ایران دراین دوره میان خودکامگی برخی ازشاهان صفوی ونا بسا مانی کامل کشوردرنوسان بود وهمه رشته های گروه نخست درفرمانروایی گروه دوم پنبه می شد.
دوره گذارتاریخ ایران، دوره فروپاشی ایران زمین است وبرای تبیین علل واسباب این فروپاشی ازطرح نظریه ی انحطاط ایران گریزی نیست. کوشش برای طرح وتدوین «نظریه ی انحطاط ایران» کوششی برای تدوین مفاهیم ومقولات تاریخ ایران نیزهست وبه نظرمی رسد که ایضاح آن مفاهیم ومقولات جزدردرون نظریه ای عمومی امکان پذیرنیست. تنها تعریف مفاهیم وتدوین مقولات تاریخ ایران می تواند ما را به ایضاح منطق نظام فرمانروایی درایران رهنمون شود.
موضوع جلد نخست «تاملی درباره ایران»، طرحی ازنظریه انحطاط ایران است. تفصیل این مطلب درواپسین فصل همین جلد آمده است، اما درهریک ازفصل های دیگرکوشیده شده است تا مباحثی به عنوان دیباچه برآن نظریه آورده شود. درنخستین فصل، شمه ای ازتاریخ دوره گذارآورده شده ویاد آوری این نکته درباره فصل تاریخی این کتاب ضرورت دارد که نگارنده این سطور، تاریخ نگارنیست. درفصل دوم کوشش کرده ام تا طرحی ازنظریه ی «دولت» درایران به دست دهم. درفصل سوم وچهارم ملاحظا تی را درباره دیدگاه متفاوت ایرانیان به دگرگونی های کشورهای اروپایی واروپاییان به ایران درنهایت اجمال آورده ام. موضوع بحث فصل های پنجم وششم اندیشه سیاسی دوره گذاراست. هردوفصل را باید تنها دیباچه ای برتاریخ اندیشه سیاسی دوره گذارتلقی کرد.

قسمت اول:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2015/09/2015-09-19_a.mp3]
قسمت دوم:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2015/09/2015-09-19_b.mp3]

.