چگونه مقدمات به توپ بستن نخستین مجلس حکومت قانون فراهم شد
بمب اندازی به کالسکه شاه پس ازترورامین السلطان ازجانب افراطیون به رهبری حیدرخان
پس ازتوافق نامه شانزدهم ذیقعده مناسبات میان محمدعلی شاه ومجلس به ریاست احتشام السلطنه روبه بهبود گذاشت ومجلس اگر چه نه با اطمینان اما تاحدودی به «همراهی شاه امید وارگشت». نمایندگان مجلس می دانستند که به منظور سروسامان دادن به اموروبه ویژه درشرایط ورشکستگی مالی دولت وبی نظمی ونا امنی، کشورنیاز به پایان «جنگ داخلی» دارد. پیمان صلح شانزده ذیقعده که شاه پس ازتغییرمعادله نیروبه اجبارآن را قبول وامضا نمود، موجب آن نگشت که نمایندگان سیاست حذف شاه را درپیش گیرند بلکه نوعی مصالحه وسازش میان نهاد سلطنت ودولت ومجلس را شرط ضروری برای برقراری نظم وامنیت واجرای حکومت قانون می دیدند. براساس همین نگاه نمایندگان مجلس کوشیدند با میانجی گری ووساطت شخصیت هاو رجال دولتی ودیپلمات های خارجی، شاه را به پشتیبانی ازمجلس ومشروطه تشویق نمایند وبرخلاف آن چه درباریان به گوش شاه می خواندند که «مجلس می خواهد برای همیشه حکومت سلطنتی را درمملکت ازمیان بردارد ومانند فرانسه رژیم حکومت جمهوری برقرارسازد» قصد آن داشتند که به شاه اطمینان دهند که «مادامی که قوانین اساسی وحدود مشروطیت را اعلیحضرت حامی ومجری ونگهبان باشند، به هیچ وجه من الوجوه خیانت به اساس سلطنت ایشان» نکنند و«حدود وحقوق پادشاه» را برابربا «قانون اساسی محفوظ ومحترم» بدارند. احتشام السلطنه درراس هیاتی ازطرف مجلس با شاه ملاقات کرد ودرقصر شاهی خطاب به محمد علی شاه گفت «حافظ اعلیحضرت تمام افراد ملت هستند»، رئیس مجلس درادامه سخن ودرهمان ملاقات به شاه خاطرنشان کرد: «اول مرحله اصلاح این است که این اطاق (دربار) اگراصلاح شود، باقی جاها وامورهمه اصلاح خواهند شد».
به درخواست بهبهانی مجتهد ونظام السلطنه رئیس الوزرا ومشیرالدوله وزیرامورخارجه، هارتویگ، وزیرمختارروس که در جریان «کودتای دسامبر» 1907 به نمایندگی ازطرف دولت روسیه نظاره گر«بی طرف» ! کودتا وحضورفعال نیروی قزاق درآن حوادث بود، پذیرفت به شرط موافقت مجلس ونمایندگان با ملاقات، شاه را به همکاری با مجلس تشویق نماید. بهبهانی دردیداربا هارتویگ «اساس خصومت پادشاه با مجلس را سوتفاهم ساده ای» دانست که «به آسانی قابل رفع» می بود. آدمیت گفتگوی نظام السلطنه با هارتویگ را مهم وصحیح می داند که : ریشه “اختلاف میان شاه ومجلس” را عمیق ترازیک «سوتفاهم ساده» توضیح داده بود، “گرچه خود اونتوانست در«دفع فعالیت هرج ومرج طلبانه» چند انجمن به اقدام قاطعی برآید”. هارتویگ درملاقات خود با شاه به اوتوصیه می کند: «ازابرازعقیده تند وشدید نسبت به نمایندگان ووزیران» پرهیزنماید. مارلینگ کاردارانگلیس درایران نیزاظهارات «صمیمی» هارتویگ راتایید می کند. به دنبال تلاش های صلح جویانه مناسبات شاه ومجلس بهبود یافت وبراساس گزارش های منابع گوناگون که آدمیت مورد مطالعه وبررسی قرارداده است شاه در”همراهی وهمکاری با مجلس گام” برداشت وچند بارنمایندگان مجلس به دوراز«آداب درباری» به دربار دعوت شدند و«شاه وهمه حاضران روی زمین نشستند». شاه اطمینان داد که«تمام قوای خودرا برای نگهداری حقوق ملت» صرف نماید. آدمیت درادامه می نویسد: علاوه برآن شاه طی چند دستخط مهرآمیزبه مجلس از«خدمات صادقانه» نمایندگان قدردانی کرد ووعده داد برای افتتاح عمارت جدید پارلمان خود شخصا حضوریابد. به دنبال بهبود روابط شاه ومجلس ودرپی ملاقات هیاتی ازنمایندگان مجلس با شاه در صبح روزبیست وپنجم محرم 1326 که به مناسبت تدارک گشایش عمارت جدید مجلس «به فرخندگی نوروز1287» انجام گرفت، حادثه ای غیرقابل انتظار رخ داد. چند ساعت پس ازدیداردوستانه شاه ونمایندگان به کالسکه محمدعلی شاه که عازم دوشان تپه بود نارنجک پرتاب شد. گزارش وشرح واقعه وتوضیحی برآن دربخش «ازپیمان صلح تا خشونت رفتار» درکتاب «مجلس اول وبحران آزادی» آمده است. بعدازظهرهمان روزی که شاه با هیات نما یند گان مجلس دیدارکرد، با کالسکه سلطنتی عازم دوشان تپه بود که تروریست های جبهه افراطیون طی دومرحله به کالسکه شاه نارنجک پرتاب کردند، عده ای کشته وزخمی شدند وشاه ازسوقصد جان سالم به دربرد، رئیس مجلس در دیداری فوری با شاه ،که “غضبناک وهیجان زده و «درشرف انفجار» بود، با استدلال اورا آرام کرد. احتشام السلطنه به شاه توصیه کرد به شکرانه سلامت آن اقدام را «عفوفرمایید»؛ “اما به خاطراینکه چند نفرکشته شدند، تکلیف حکومت وپلیس وعدلیه است که توطئه کنندگان را دستگیر ومجازات کنند”. شاه می پذیرد که طی دست خطی اعلام نماید: “ازعمل سوقصد صرف نظرمی کنم لکن ازخون مقتولین «نه می گذرم ونه حق دارم گذشت واغماض نمایم». فریدون آدمیت درباره هویت تروریست ها با توجه به اسناد ومدارک متعدد وازمنابع متفاوت می نویسد: “واقعه سوقصد طول وتفصیل ندارد. نقشه ترورمحمدعلی شاه قرینه ترورامین السلطان، یک تصمیم جمعی بود ازجانب گروه انقلابی به رهبری حیدرخان وحوزه اجتماعیون عامیون تهران با مشارکت انجمن آذربایجان. عاملان سوقصد جملگی دستگیرشدند. ماهیت این توطئه درزمان وقوعش هم ابهامی نداشت”. او می نویسد: “روشن است که برخی ازدرباریان می خواستند هرحادثه ناخوشایندی را به پای مجلس بگذارند وکاسه وکوزه را برسرمجلس بشکنند. درمقابل، احتشام السلطنه همواره می کوشید که«حساب مجلس را ازحساب انجمن ها وششلول بندها…ومجاهدین روزشنبه» جدا کند”. پس ازحادثه سوقصد ودرارتباط با تعقیب عاملان آن شاه تاکید کرد که «حکومت ونظمیه ابدا ازخطی که دارند بهیچ وجه تخطی ننمایند». وبازهم برتعهد خود درهمراهی با مجلس وافتتاح عمارت جدید مجلس تاکید نمود. پس ازده روز که ازدستگیری عاملان سوقصد خبری نشد شاه دست خطی اعتراضی به مجلس نوشت “که ازبدگمانی اودرسهل انگاری نسبت به کشف وتعقیب جزایی مرتکبان آن حکایت” می کرد. شاه دردستخط چهارم صفربه مجلس نوشت: «درحالی که اساس امنیت برای شخص سلطنت تا این درجه متزلزل باشد» چگونه عموم اهالی می توانند درامان باشند؟ به نظرآدمیت اعتراض شاه “راست وموجه بود”. رئیس مجلس نیز به شاه نوشت: اگرچه «علنا هیاهونشده» امابه وظیفه خودعمل کرده است. احتشام السلطنه رئیس دولت ووزرا را به مجلس فراخواند تا توضیح دهند. رئیس الوزرا درمجلس گفت: «ما به آن خط قانونی که داریم درهمان خط حرکت می کنیم تا به هرکجا منتهی شود معلوم شود». عزیزالله میرزا ظفرالسلطنه که علاوه بروزارت جنگ حاکم تهران نیزبود گواهی داد ” شش نفرکه هویتشان شناخته گشته، مورد اتهام هستند. دونفرشان نزدیک همان محلی که بمب انداختند خانه دارند. درتفتیش این خانه ابزارکارمانند مواد ناریه ونارنجک وریش مصنوعی به دست آمده. بساط چای وخوراک هم آماده بوده که معلوم می دارد «مضطربانه» فرارکردند. اکنون «یقین حاصل شده» که مرتکبین اصلی همان شش نفر هستند وحکومت درتعقیب آنهاست”.
بیست روزپس ازحضورهیات دولت درمجلس برای توضیح چگونگی پیگیری سو قصد احتشام السلطنه رئیس مجلس که نقش مهمی درمجلس نوپای مشروطه ودرشرایط «بحران» داشت ظاهرا به گونه ای ناگهانی استعفا داد. پیش ازحادثه سوقصد وحدود یک ماه پس ازحادثه «میدان توپ خانه» میان رئیس مجلس ومجتهد بهبهانی مناقشه ای تند درگرفت وموضوع آن بود که مجتهد به گونه ای غیرقانونی حکم قضایی را با تلگراف درارتباط با یک دعوای ملکی درخمسه زنجان صادرکرده بود واحتشام السلطنه درواکنش به حکم غیرقانونی مجتهد وخطاب به حکومت خمسه نوشت: هیچکس « حق مداخله دروظایف قوه قضائیه ودخالت ودستوردادن به قوه اجرائیه ندارد، حکم آقا را ندیده فرض کنید واعتبارندهید». احتشام السلطنه درجلسه علنی مجلس گفت: «آقا سید عبدالله بهبهانی حقوق مردم را پایمال می کند، نمی گذارد اموردرمجرای حقانیت جاری گردد». رئیس مجلس جهانشاه خان را، خان خمسه که حکم بهبهانی به نفع اوصادرشده بود، «راهزن» نامید. اما این درگیری درآن زمان درمجلس ریشه درموضوعی جدی ترداشت وآن «طرح قانون عدلیه واصول محاکمات» بود که درباره آن اختلافات عمیقی درمجلس وجود داشت. دربخش اول به این موضوع اشاره شد که احتشام السلطنه معتقد بود که “محاکم قضایی باید منحصربه محاکم عدلیه باشند و«غیرازمحاکم عدلیه، محکمه دیگری نباید باشد» واهل فقاهت درهمان محاکم مصدرامرقضاوت باشند”. آدمیت می نویسد که : “مناقشه ای که درمجلس میان رئیس مجلس ومجتهد بهبهانی روی داد جلوه ای ازآن تعارضات جدی بود”. طرفداران مجتهد درمجلس بیست نفر ومخالفینش شصت نفر بودند. اقلیت افراطی مجلس به رهبری سید حسن تقی زاده که با رئیس مجلس در«معارضه» بودند به گفته آدمیت به حرفه فرصت طلبی به پشتیبانی ازمجتهد برآمدند. وازطریق انجمن آذربایجان وچند انجمن دیگربا ارسال نامه ای به رئیس مجلس ازاوخواستند که پا به مجلس نگذارد. احتشام السلطنه اعتنایی به آن ها نکرد ومجتهد نیز می دانست که پشتیبانی افراطیون ازاو انگیزه های دیگری دارد وبه “زیرکی سیاسی دریافت” که راه عاقلانه مصالحه با رئیس مجلس است واین امردرخانه نماینده دیگرمجلس معین التجار بوشهری عملی گردید. احتشام السلطنه پیش از25 صفر1326به استعفا فکرکرده بود اما به نظرمی آید با اصرارشیخ مهدی شریف کاشانی دوست مشروطه خواه وهمکار صمیمی اودرزمان تاسیس «انجمن معارف» ازاین کارمنصرف می شود. درنامه ای که شیخ مهدی شریف کاشانی برای اودرباره موضوع استعفا نوشته ازجمله به احتشام السلطنه یادآور می شود: «قدری ملایمت ومدارا کنید، بکلی ازاستعفا منصرف باشید، میدان به دست مفسدین ندهید» وچنانچه استعفا دهید «…دوردورافسوس جهت انهدام وتخریب مجلس بخورید وجان خود را بکاهید».
پس ازآن که شاه هدف سوقصد قرارگرفت، احتشام السلطنه می کوشید ضمن جلوگیری ازانحراف ورفتار خلاف قانون پی گیرامرمحاکمه متهمان آن سوقصد باشد. اما همان گونه که درمجلس گفته شد درکشور«قوه مخربه» ای به وجود آمده بودکه «فقط درصدد تخریب ملت ومملکت» بود. سه روزپیش ازاستعفای رئیس مجلس درجلسه رسمی وعلنی مجلس یکی ازتماشاچیان به نام داودخان علی آبادی که هم عضوگروه اجتماعیون وهم مدیر انجمن برادران دروازه قزوین بود، به معین التجارنماینده مجلس پرخاش کرد. رئیس مجلس دستور اخراج اورا ازمجلس داد واورا “دوساعت توقیف کردند”. پس ازآن رئیس انجمن دروازه قزوین ونمایندگان چند انجمن دیگرطی نامه ای خواستاراستعفای رئیس مجلس شدند وشبانه یک دسته مسلح به خانه اوهجوم بردند وبا تهدید براستعفای رئیس مجلس اصرارورزیدند. یکی ازافراد آن گروه مسلح ده نفره جهانگیرخان صوراسرافیل بود. مجدالاسلام کرمانی درکتاب تاریخ انحلال مجلس آن انجمن ها ونمایندگان آنها را که خود را «تمام ملت» معرفی می کردند، «یک مشت جاهل» واز«آنارشیست های نمره اول» می داند. احمد مجدالاسلام کرمانی در«تاریخ انحلال مجلس» می نویسد: انجمن برادران دروازه قزوین پس ازاخراج رئیس آن ازصف تماشاچیان مجلس درپی فحاشی به یکی ازنمایندگان مجلس «فورا رقعه دعوت بتمام انجمن ها فرستادند وبرای روزمعین نماینده خواستند وهمینکه تمام نمایندگان(انجمن ها) جمع شدند…شرحی ازمثالب احتشام السلطنه بیان کردند وعدم لیاقت اورا برای ریاست مجلس مدلل کرده سپس رئیس انجمن برادران فریاد کشید که ازامروزما احتشام السلطنه را بریاست مجلس نمیپذیریم، یکمرتبه حاضرین همه فریاد زدند نیست باد احتشام السلطنه وفورا یک رقعه ازانجمن برادران باحتشام السلطنه نوشتند که ملت ایران(!) شما را ازریاست مجلس معزول کرده …وتمام انجمن ها هم آن رقعه را مهرکردند…». این نامه مهرشده انجمن ها، که مطابق قانون درحوزه هایی که وارد می شدند هیچ کاره وتمام اعمالشان غیرقانونی بود، قرارمی شود نیمه شب توسط گروه مسلح ده نفره جهت ابلاغ ! به خانه احتشام السلطنه برده شود. دسته مسلح به ملاقات با ریئس مجلس درنیمه های شب موفق نمی شود وبرادران حتشام السلطنه به«حضرات» که مدعی بودند« ازطرف ملت مامور(ند) یک پاکت به دست احتشام السلطنه» بدهند، گفتند: «کسالت دارد وملاقات با اوممکن نیست». برادررئیس مجلس «معین الدوله با لتماس واصرار اینطورقرارداد که حضرات امشب بروند وفردا صبح دونفررا بفرستند بدون سلاح تا با احتشام السلطنه ملاقات کنند…ولی صبح باز همان ده نفررفتند وهشت نفرآنها مسلح دم درخانه ایستادند ودونفروارد شدند وپاکت را بدست احتشام السلطنه دادند. احتشام السلطنه جواب داد که من الان رئیس مجلس نیستم وقبل ازاین دیروزعصردرمجلس حضورا استعفا داده ام، حضرات اصرارکردند که جواب کتبی لازم است بیچاره ناچارشرحی نوشته بدست آنها داد برخاسته رفتند». “افراطیون به آرایش جبهه «ضد احتشام» پرداختند: دو روزنامه مساوات وروح القدس نخست به کنایه وسپس براوحمله بردند. یکی نوشت: «استبداد ازارک دولتی به عمارت بهارستان نزول» فرموده. ملک المتکلمین هم درسخنرانی اش رئیس مجلس را«مخالف حکومت ملی» خواند. احتشام السلطنه متن نامه اعتراضی انجمن ها علیه خود را برای «ثبت تاریخ» نگهداری کرده است. درآن نامه آمده است: «…سه روزقبل یکی ازافراد ملت (داود خان علی آبادی) که حق نظارت (!) به مجلس مقدس دارد وبعد ازاختتام مجلس اعتراض حقه خود را به یکی ازوکلا نموده- وجنابعالی که رئیس هیات مقننه وحافظ قانون بودید، اقدام به اعمال قوه مجریه کرده وحکم به حبس آن نمودید. وبه موجب اصل نهم ودهم قانون اساسی مقصرسی کرور نفوس ایرانید، وباید بدون تامل واهمال محترمانه استعفا بدهید، والا ملت به تکا لیف خود(!) عمل خواهد نمود».
با استعفای احتشام السلطنه ازریاست مجلس درروز25 صفر1326 انتخاب جانشین اوچند جلسه بعد مطرح گردید. دراین مدت مجلس را نایب رئیس اول مجلس مدیریت می کرد. مجتهد بهبهانی، وشاید با هدف بازگرداندن احتشام السلطنه، پیشنهاد کرد چند روزی تامل شود. تقی زاده گفت: «به تجربه معلوم شد که انتخاب رئیس به مدت یکسال برای این مملکت صحیح نیست…خوب است رئیس سه ماه به سه ماه تجدید شود».(!) پس ازنا امیدی مجلس ازبازگشت احتشام السلطنه ودرنخستین دور رای گیری محمد قلی خان مخبرالملک برادر صنیع الدوله ونخستین رئیس مجلس شورای ملی ایران با اکثریت قابل توجهی به ریاست مجلس برگزیده شد. اوکه با دخل وتصرف انجمن ها درامورمجلس ودولت سرسازش نداشت وبرادرش صنیع الدوله نیز با ارعاب وتهدید به قتل جبهه افراطیون واداربه استعفا شده بود، مسئولیت ریاست مجلس را نپذیرفت ودرتاریخ دوم ربیع الاول 1326 میرزا اسماعیل خان ممتازالدوله به ریاست مجلس برگزیده شد. آدمیت درباره رئیس جدید مجلس می نویسد: “او ازرده درس خواندگان جدید بود، با قوانین اروپایی آشنایی داشت، ودرحسن نیت اوهم تردیدی نیست. اودراوضاع سیاسی عادی می توانست رئیس مجلس خوبی باشد اما تلاطم حوادث رهبری با ابتکارواراده می طلبید”.
فریدون آدمیت درگزارش خود ازروند حقوقی محاکمه متهمان سوقصد به محمد علی شاه که مبتنی برمنابع متعدد ومتفاوت است می نویسد: “چنان که گذشت درصحبت مجلسیان وشاه توافق شد که محاکمه قانونی متهمان سوقصد انجام بگیرد. بدین قراردومحکمه تشکیل گردید: یکی دروزارت امورخارجه برای محاکمه دوتبعه روس یعنی حیدرخان واسماعیل عبدالله زاده قفقازی، ومحکمه دیگردرعدلیه برای محاکمه سایرمتهمان”. نماینده مجلس درمحاکمات حضورداشت. دراین زمان تظاهرات انجمن ها برای “تخطئه محاکمه متهمان” شدت یافت. وثوق الدوله نایب رئیس مجلس گفت: «مقصود ازاین تظاهرات ونطق ها چیست؟». “به گواهی ناظران وقایع محاکمه ازمجرای صحیح قانونی منحرف گردید…جبهه افراطیون ازدرون وبیرون مجلس درتکاپوی آزاد ساختن متهمان بودند، برخی انجمن ها درکار محکمه جزایی مداخله می کردند” ودرعدلیه حضورغیرقانونی داشتند وکاربه جایی کشید که “به خانه وزیرعدلیه هجوم بردند ودوروزی درآنجا ماندند…سرانجام با آن رجاله بازی وبامبول ها متهمانی که درعدلیه محاکمه می شدند آزاد گشتند…دادگاه حیدرخان به علت اینکه انجمن ها «اصرارداشتند به هرقیمتی برجریان محاکمه نظارت کنند،…مدتی به تاخیرافتاد…دوسه جلسه دادگاه با حضورنماینده ناظرمجلس تشکیل گردید. واین مقارن با جشن تولد محمدعلی شاه بود . ممتازالدوله که تاحدی مرعوب جبهه افراطیون وتحت تاثیرواسطه های آنان قرارگرفته بود “درتلفن خانه مجلس پای میزتلفن نشسته وبا حضورنمایندگان برخی انجمن ها با حسن خان امین الملک پسروزیردربار صحبت می کند و…ازاین طرف اصراربه مرخصی حیدرخان می شود وازآن طرف انکار” وممتازالدوله آزادی حیدرخان را دربرابرپیشنهاد دوروزچراغانی شهرتوسط انجمن ها تلفنی درمیان می گذارد. شاه به اکراه ودر شرایطی که دیگرلابد درفکر«بعضی اقدامات مجدانه» بود به آزا دی کسانی تن داد که «قصد کشتن» اورا داشتند. “ماجرایی که عوارضش فقط یک ماه بعد ظاهرگشت ودرحیات حکومت ملی مصیبت باربود”. روزنامه مساوات از«بیگناهی مظلومین» و«پاکدامنی متهمین بمب» نوشت. همین روزنامه نوشت که انجمن ها به«غرض خیانتکاران» که این بیچارگان رامتهم کرده بودند وبلاخره موجب خلاصی آنان گشتند وازآزادی حیدرخان بیگناه اززندان خبرداد. سید حسن تقی زاده در28 ربیع الاول 1326 مطابق صورت مذاکرات مجلس گفت: «نمایندگان انجمن ها شب وروزدرعدلیه مشغول نظارت دراستنطاق بودند تا بی تقصیری آنها معلوم شد». تقی زاده حتی نیم قرن بعد علیرغم اعترافات حیدرخان در«سرگذشت شخصی» اش درخطابه خود درباره انقلاب مشروطیت بازهم از«پیدا نشدن مرتکبین» قضیه بمب گذاری سخن گفت. آدمیت می نویسد: “خطای سیاسی جبران ناپذیربرهم زدن محاکمه قانونی بود ونه اصل عمل ترور. احتشام السلطنه رفتارافراطی وغیرقانونی انجمن ها را به شدت محکوم کرد وخطاب به یحیی دولت آبادی که درمواردی درنقش «واسطه گری» برای افراطیون ظاهر می شد گفت: «حرف همین است که زدم، حرف مرا گوشه دستمال خود ببند تا برسی وبدانی من راست گفته ام». محمد ولی خان سپهسالاررئیس حکومت موقت، بعد ازفتح تهران، نیز تقی زاده ویارانش را مسئول «برهم زدن مشروطه» ومجلس اول معرفی می کند وآدمیت براین باوراست که جبهه افراطیون درروش عملی افراطی تر ودرفهم سیاسی ناتوان تروکوته بین ترازآن بودند که درمسئله باریکی که حیات ملی به میان بود، راه عقلانی پیش گیرند. زمانی که آن ها به خطای خویش پی بردند وازدراعتذاردرآمدند که کارگذشته بود. درحماقت ودیوانگی حالا نوبت به محمدعلی شاه رسید. با عزیمت محمدعلی شاه به باغشاه وعزل نظام السلطنه ازنخست وزیری وانتصاب مشیرالسلطنه، درباری که نه ماه پیش با رای عدم اعتماد مجلس برکنارشده بود، تهران دروحشت فرو رفت ونقشه به توپ بستن مجلس عملی گشت. تفصیل آن موضوع فرصت بعدی خواهد بود. اما با نگاهی اجمالی به گزارش ودیدگاه احمد کسروی درباره حوادث فوق، این پرسش مطرح می شود که آیا بازهم شرح وتوصیف وتوضیح حوادث فوق وعملکرد انجمن ها کافی نیست که دیگردرباره «انجمن های عصرمشروطیت» حداقل درطول عمر مجلس اول پس ازبیش ازیک سده گرفتارتوهم، خیال پردازی ودرمواردی دروغ پردازی ها ی با غرض وبی غرض نشویم؟
احمد کسروی نیز درصفحه 522 تا524 تحت عنوان «رخداد هشتم اسفند» چگونگی حادثه سوقصد به محمدعلی شاه را بدون تفاوتی جدی گزارش کرده است ومی نویسد: «محمد علیمیرزا همچنان با مجلس رفتارنیکو می نمود، ومی توان پنداشت که این هنگام ازنبرد با مجلس نومید گردیده، وخواه ناخواه گردن به نگهداری آن(مجلس) گزارده بود. زیرا چنانکه گفتیم هرپیشآمدی را دستآویزگرفته گام دیگری به سوی دوستی با مجلس برمی داشت». ودر ارتباط با پرتاب نارنجک به سمت کالسکه شاه می نویسد: «آن روزمحمدعلیمیرزا برای گردش آهنگ دوشان تپه راداشت، وچون با شکوه ودبدبه ازدرباربیرون آمد…خیابان باغ وحش را به پایان رسانیده وخواستند به خیابان ظل السلطان بپیچند، درهمانجا ناگهان نارنجکی به زمین خورد وبا یک آوای سختی ترکید. دوتن کشته شده وچند تن زخم یافتند وشیشه های اتومبیل(کالسکه دودی) خرد گردید. هنوزآوای آن پریده نشده نارنجک دیگری چند گام دورترترکید که بازچند تن کشته شده وچند تن زخم یافتند…شاه که درکا لسکه شش اسبی می بود گزندی به اونرسید،…(شاه)ازکالسکه پایین آمد…سپس با پای پیاده به دربار رفت». کسروی پس ازشرح جزئیات ماجرا می نویسد: «محمدعلیمیرزا روزهای نخست خونسردی نشان داده آن را دستآویزی برای رنجیدگی ازمجلس وآزادیخواهان نمی گرفت. ولی چون ازجستجو نتیجه به دست نیامد به دلتنگی آغازکرده یک نامه گله آمیزی به مجلس نوشت که درآن چنین می گفت: “اگرتاچند روزدیگرهم اثری ازتعیین محرکین ودستگیری مرتکبین ظاهرنشود لابد بعضی اقدامات مجدانه به عمل خواهد آمد”.
کسروی اصرار دارد که «همه جستجوها» را دراین «رخداد» بی نتیجه گزارش دهد، کسروی درصفحه 523 کتاب تاریخ مشروطه ایران نوشته است: «پس ازآن روز(پرتاب نارنجک) که نشست همیشگی مجلس برپا گردید باردیگرگفتگوازپیشآمد کردند، وبرخی نمایندگان ازچاپلوسی یا ساده دلی به سخنان پوچی برخاستند. کسانی گفتند: چنین کاری ازایرانی سرنمی زند. کننده آن بیگمان بیگانه می بوده». اما اومجبورمی شود درجای دیگر بنویسد: «ولی آنچه درسالهای دیرتردانسته شد آن است که نقشه این کاررا حیدر عموغلی کشیده وبمب رانیزاوساخته بوده وبمب اندازان همان چهارتن نامبردگان بالایی بوده اند، وهمانا اینان را به تهران کمیته باکو فرستاده بوده است».(ص 524)کسروی درارتباط با نا تمام ماندن وشکست پیگیری حقوقی ماجرا ومحاکمه متهمان به قتل که به درخواست وتوسط انجمن هاوبا فشاروتهدید و گسترش هرج ومرج توسط آن ها دنبال می شد ودرنهایت پی گیری قضایی را متوقف کردند، می نویسد: « چون ازبازپرسها ی آن چند تن که همچنان پیش می رفت نتیجه ای به دست نیامد وچنین دانسته شد که بیگناه بوده اند، ازاینرو خشم شاه کمی فرونشست(!)» (صفحه 528) کسروی پس ازآن نتیجه می گیرد که : «ولی این (رهایی تروریست ها وقاتلین) یک فیروزی بزرگی ازانجمن های تهران شمرده گردید که درروزنامه ها (ارگان های خود تروریست ها) ستایش آن را نوشتند». ودرارزیابی شگفت انگیزی اقدام تروریستی حیدرخان وهمکاران اورا این گونه توضیح داده است: «این نمونه دیگری ازاین کارها ی حیدرعمواغلی است، ومی رساند که اویک شورشخواه راست وشایانی می بوده وبه کارهای بزرگ می کوشیده. پس ازکشتن اتابک این دومین شاهکاراومی بوده که اگرپیش رفتی هرآینه نتیجه های بزرگی را درپی داشتی. این بمب اگرمحمد علیمیرزا را ازمیان برده بودی جنبش مشروطه خواهی ایران رنگ دیگری به خود گرفتی». (صفحه 524) البته کسروی توضیح نمی دهد که درصورت موفقیت جبهه افراطی درکشتن محمد علی شاه«جنبش مشروطه خواهی ایران» چگونه رنگی به خود می گرفت وچه نتیجه های بزرگی درپی داشت
قسمت اول:
[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2014/06/2014-05-17_a.mp3]
قسمت دوم:
[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2014/06/2014-05-17_b.mp3]
.