«تاریخ پدیدارشدن مفاهیم نوآیین وتحول آن ها»ازمنظر«تاملی درباره ایران»- سیدجواد طباطبایی

دراین قسمت می کوشیم، به مناسبت بحث نگاهی اجمالی به برخی از دیدگاه های سید جواد طباطبایی درزمینه “تاریخ پدیدارشدن مفاهیم نوآیین وتحول آن ها” داشته باشیم.
طباطبایی آنگونه که خودمی گوید “این وجه مهم ازتاریخ معاصرایران را “اززمان تشکیل دارالسلطنه تبریزوآغاز اصلاحات عباس میرزا یعنی درزمانی که “ایران در«آستانه» دوران جدید خود قرار گرفت” دنبال می کند. این بحث درهمان آغازبه گونه ای درارتباط با اروپا طرح می گردد. نویسنده مجلدات «تاملی درباره ایران» دردومین بخش جلد دوم «تاملی درباره ایران»تحت عنوان «نظریه حکومت قانون درایران» با تایید سخن مجتبی مینوی که درباره نخستین کاروان معرفت نوشته است: «این کاروان ازآذربایجان روانه شد، ومقدمات تمدن اروپایی را ازانگلستان وارد ایران کرد، واولین ایالتی که مرکزشیوع نظامات وتاسیسات فرنگی شد، آذربایجان بود»، کوشش می کند “وجوه دیگری از تجدد خواهی ایرانیان” ازجمله حکومت قانون ونظام حقوقی جدید برآمده ازپیروزی جنبش مشروطه خواهی ایرانیان راتبیین نماید.

آنچه که ما ازفصل پنجم کتاب «نظریه حکومت قانون» می آوریم، به ناچارازمقدمات بحث مهم وگسترده «تاملی درباره ایران» گسسته می گردد. این کارصرفا با هدف معرفی بحث صورت می گیرد وبه هیچ وجه قصد خلاصه کردن موضوع درمیان نیست. طباطبایی می نویسد:.
“درفاصله یورش افغانان تا برآمدن آقامحمد خان قاجار، نظام حکومتی ایران، به تدریج، به سوی بی نظمی فزاینده میل کرد و، به گفته مجدالملک حکومت ایران به نظامی «مخلوط ودرهم» و «یک عالمی…علی حده، با هرج ومرج زیاد» تبدیل شد…ازبیش ازیک سده پیش ازآماده شدن مقدمات جنبش مشروطه خواهی، ایرانیانی که به کشورهای بیگانه سفرمی کردند، با توصیف نهادهای سیاسی این کشورها طرحی ازمفاهیمی که مبنای نظری آن نهادها به شمارمی آمد، عرضه کردند. بویژه دردارالسلطنه تبریزسفرنامه نویسی پیوندی با اندیشه اصلاحات پیدا کرد. اگرچه حتی دوقائم مقام (میرزا عیسی ومیرزا ابوالقاسم فراهانی) که معماران اصلاحات بودند، همچنان در دستگاه مفاهیم سنت قدمایی استدلال می کردند، اما دریافتی نوازنظام سنت قدمایی داشتند. به دنبال دگرگونی های تاریخی وپی آمدهای شکست ایران درجنگ های  ایران وروس…ضرورت مناقشه ای بر«بساط کهنه» ودرافکندن «طرح نو»…دردارلسلطنه احساس شد ونخستین کوشش ها برای تاسیس نهادهای جدید نیزدردربارتبریزبه انجام رسید. بدین سان، به تدریج، شکافی میان نهادهای دارالسلطنه تبریزوترتیبات سلطنت مستقل ایران ایجاد شد. جدال «بساط کهنه» سنت قدمایی و«طرح نو» اصلاحات دردارالسلطنه تبریزدرقلمروعملی درگرفت …به رغم دگرگونی هایی که براثراصلاحات دردارالسلطنه تبریزایجاد شد، درقلمرواندیشه، دربارتهران همچنان کانون ادب وعرفان مبتذل وبازتولید ناحیه هایی ازنظام سنت قدمایی باقی ماند. با برقرارشدن «نظم تقی خانی»، درآغاز عصرناصری، نهادهای جدید به دربارتهران انتقال پیدا کردو، به رغم شکست اصلاحات امیرکبیر، سستی درارکان سلطنت مستقل ایران افتاد.درآغازدوران جدید تاریخ ایران، نخست، رجال حکومتی به اهمیت وضرورت اصلاحات پی بردند وفکرآن را مطرح کردند. درشرایط زوال اندیشه وخلئی که…درقلمرومباحث نظری ایجاد شده بود، ایرانیان توجهی به سفرنامه نویسی پیدا کردند وجالب توجه است که نویسندگانی نیزبه نوشتن نوعی رمان درصورت سفرنامه دست زدند که درمیان آنان زین العابدین مراغه ای وسیاحتنامه ابراهیم بیگ اوازاهمیت ویژه ای برخوردار است. حوادث سیاحتنامه ابراهیم بیگ وگفتگوهای شخصیت های آن درمکانی میان خیال وواقعیت جریان پیدا می کند و، بدین سان، زین العابدین مراغه ای پیوند دو گانه ای میان خیال و واقعیت وشخصیت های واقعی داخل کشورومهاجران ایجاد می کند تا بتواند نوشته خودرا به مکان تکوین مفاهیم نوآیین تبدیل کند. اگرچه زین العابدین مراغه ای ریشه بسیاری ازدردها ی «ایران ویران» را فقدان حکومت قانون، عدم کارآیی دولت وفساد دولتیان می دانست، اما به عنوان اندیشمند اصلاح طلب وهوادارآزادی خاستگاه همه دردها را فساد نهاد های سیاسی کشور نمی دانست. اگرزین العابدین، مانند بسیاری ازمبارزان سیاسی وآزادی خواهان درد وبیشترازآن، درمان را سیاسی می دانست، نیازی به سیاحتنامه نویسی نداشت، بلکه می توانست بیانیه ای سیاسی درمحکومیت نظام حکومتی صادرکند، اما دراندیشه زین العابدین مراغه ای، فساد دستگاه سیاسی ایران تنها یکی ازوجوه درد ایران بود. اوبا نوشتن سیاحتنامه ابراهیم بیگ برآن بود تا پیچیدگی وضعیت عقب ماندگی وریشه های آن را بازنماید وسیاحتنامه نویسی وسیله ای بود تا نویسنده آن، گره کورفساد، عقب ماندگی وخود کامگی را بازکند. سیاحتنا مه نویسی، چنان که درواپسین دهه های عصرناصری درایران رواج پیدا کرد، پاسخ به نیازطرح مشکلات مبرم ایران بود که نه با تکیه برسنت اندیشه سیاسی درایران امکان پذیرمی شد ونه برمبنای اندیشه تجدد. با قرارگرفتن ایران درمتن مناسبات جهانی وبا اصلاحاتی که به دنبال شکست ایران درجنگ های ایران وروس، نخست، دردارالسلطنه تبریزو، ازآن پس، دردیگرولایات، دگرگونی هایی درنظام اجتماعی، اقتصادی وسیاسی کشوربه وجود آورد، تحولات ایران نیزناچارازمنطق اندیشه تجدد پیروی می کرد وازاین رو چنان شکافی میان واقعیت ها واندیشه سیاسی سنتی ایران ایجاد شده بود که توضیح آن با پشتوانه این امکان پذیرنمی شد. اندیشه سیاسی سنتی ایران، اندیشه واقعیت هایی که با توجه به الزامات تجدد تحول پیدا می کرد، نبود. (سیاحتنامه نویسان) به تصوری ازواقعیت تحولات جدید دست یافته بودند، اما مبانی نظری آن را به درستی درک نمی کردند…سیاحتنامه نویسی همچون کوششی برای توصیف درد درشرایطی بود که توضیح نظری آن ممکن نمی شد.
سیاحتنامه، به خلاف نوشته هایی که نظریه ای درباره واقعیت های جامعه عرضه می کردند، نیازی به دستگاه مفاهیم منسجم نداشت، آسان یاب بود ومی توانست هم چون ابزاری برای پیکارسیاسی به کار گرفته شود. درسیاحتنامه ها توصیف واقعیت جای تبیین آن را می گرفت ونیازی به کوشش نظری اساسی نبود. ابراهیم بیگ سیاحتنامه زین العابدین مراغه ای یک درد نمی دید، دردهای متعدد می دید، زیرا توان نظری تبیین دردهای متنوع را درمفهوم یگانه ی آن نداشت. ازاین رو او، به تکرار وبه هرمناسبتی، به گفته های خود باز می گردد. زین العابدین کمابیش با میرزا فتح علی آخوندزاده وملکم خان معاصر بود. آخوند زاده، به لحاظ انتشار مکتوبات کمال الدوله، درشمارسیاحتنامه نویسان بود.
سیاحتنامه های عصرناصری درتاریخ اندیشه درایران دارای جایگاه ارجمندی است وآشنایی با بسیاری ازمفاهیم جدید را مدیون همین نوشته ها هستیم. درشرایطی که اندیشه سنتی مانع مهمی درراه ورود مفاهیم جدید بود، نخستین رویا رویی جدی با اندیشه سنتی درهمین نوشته ها صورت گرفت. کوشش برای تدوین مبانی زبان نو نیزکه درقلمرومباحث نظری امکان پذیرنمی شد، به سیاحتنا مه ها محول شد ونویسندگانی مانند میرزا فتح علی آخوندزاده وزین العابدین مراغه ای…راه تحول زبان را هموار کردند، چنان که به عنوان مثال، واژه «وطن» که به تدریج صبغه ی عرفانی آن برمعنای ظاهری آن چربیده بود، ازطریق سیاحتنامه ها درمعنای ملی گرایانه ی جدید آن رایج شد. مفهوم «وطن» درجریان جنبش مشروطه خواهی یکی ازمفاهیم اساسی اندیشه آزادی خواهی ودفاع ازتمامیت ارضی ومنافع ملی ایران بود وکاربرد آن نیزدرهمین دوره به گونه ای تثبیت شد که امروزه به طور کلی ازمضمون کهن خود خالی شده است.
سفرنامه وسیاحتنامه نویسی یکی ازمبادی ورودی مفاهیم نوآیین واندیشه تجدد خواهی بود. فکراصلاحات درایران، نخست، درمیان رجال سیاسی پیدا شد و، درواقع، اگرچه این کارگزاران حکومتی اصلاحی بیرون محدوده سلطنت مستقل پیشنهاد نمی کردند، اما ازمجرای همین اندیشه اصلاحات گروه هایی ازنخبگان  به اندیشه تجدد خواهی روی آوردند ومفاهیم نوآیین را به عنوان ابزاری برای تشخیص درد وتجویز درمان به کارگرفتند. رساله مجدیه اثر میرزا محمد خان مجدالملک یکی ازهمین رساله های درباره اصلاحات بود که درمرزمیان سیاستنامه های کهن ورساله های سیاسی جدید قراردارد ودگرگونی ژرفی درمضمون وزبان سیاستنامه نویسی ایجاد کرد…فرزند اومیرزا علی خان امین الدوله، (دراثر خود تحت عنوان «خاطرات سیاسی»)، این شیوه سیاسی نویسی را دنبال کرد ودردوره کوتاه، اما ناموفق صدارت عظمای خود، درنخستین سال های سلطنت مظفرالدین شاه، کوششی برای ایجاد اصلاحات کرد. نوشته ای را که فریدون آدمیت با عنوان «رساله درحقوق اداری ایران» به ضمیمه افکاراجتماعی سیاسی واقتصادی درآثار منتشرنشده دوران قاجار به چاپ رسانده، یکی ازهمین طرح های اصلاحات است که درربیع الاول 1315 تدوین شده و، درواقع، یکی ازمنسجم ترین رساله ها ی این دوره درعلم سیاست جدید است. هویت نویسنده رساله برما روشن نیست، رساله با توضیحی درباره «حکومت» وانواع آن آغازمی شود…حکومت، به طورکلی، ازسه قوه «قانونیه، اجرائیه ومحاکماتی» تشکیل شده وعملکرد حکومت نیز منوط به وجود این سه قوه است که «قوه حکومت» برای حفظ امنیت کشوروتامین ترقی ملت، حراست از«قانون وحقوق عامه» و…ازآن ها ناشی می شود.
ازآغاز بحران نظام خودکامه که به فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه خواهی منجرشد، نقش روشنفکرانی مانند زین العابدین مراغه ای وطالبوف تبریزی درپراکندن اندیشه آزادی وحکومت قانون، اساسی بود…وامیدواربودند عقل سلیم برخوی خودکامگی واستبداد چیره شود وزمینه برای استقرارحکومت قانون فراهم آید. میرزا آقا خان کرمانی، که ازآخوندزاده تاثیرپذیرفته بود، مانند میرزا فتح علی، «استیلای عرب برعجم» را آغاز خود کامگی می دانست…درنوشته های میرزا آقاخان کرمانی، که درانتقاد ازنظام حکومتی ایران سخت چابک بود، کمتر اشاره ای به جایگاه نظام حقوقی درمناسبات اجتماعی می یابیم. اوکه دراقامت دراستانبول با محافل ایرانیان مهاجروبویژه با دیدگاه های «اصلاح دینی» جمال الدین اسدآبادی اشنایی پیدا کرده بود، مانند سید مردی سیاسی به شمار می آمد، اما مانند اونیزکمتر به اساس مناسبات اجتماعی واهمیت نظام حقوقی دردگرگونی های اجتماعی اندیشیده بود. درنوشته های میرزا آقاخان کرمانی اشاره های پراکنده…به برخی ازمفاهیم نوآیین حکومت قانون به چشم می خورد، اما این دیدگاه های پراکنده اوبرای ایجاد حکومت قانون به کارنمی آمد. گفته ایم که پیش تررجالی مانند میرزا یوسف خان مستشارالدوله التفاتی به اهمیت مباحث حقوقی پیدا کرده بودند، اما تحول عمده، با تاسیس نخستین نهاد آموزش عالی درایران، یعنی مدرسه علوم سیاسی، درعصرمظفری صورت گرفت.(1317 قمری).
نویسندگان تاریخ جنبش مشروطه خواهی درایران، برحسب معمول، مشروطیت را به عنوان «انقلابی» درنظام حکومتی وسیاسی توضیح داده اند، به این نکته کمترتوجه کرده اند که اگرچه مقدمات مشروطیت را روشنفکران ورجال اصلاح طلب فراهم آوردند، اما دستگاه مفاهیم مشروطه خواهی ایران را حقوق دانان تدوین کردند.
با شروع به کارمدرسه علوم سیاسی شماری ازدانش آموختگان دانشگاه های اروپایی، مانند مرتضی خان منصورالسلطنه، ونیزاهل نظرداخلی، مانند محمدعلی فروغی، فرزند محمد حسین ذکاالملک، رئیس مدرسه برای تدریس به آن مدرسه فراخوانده شدند. ازمسوده ی این درس ها، به تدریج، مجموعه هایی فراهم آمد که برخی از آن ها درهمان زمان به چاپ رسید ودردسترس دانشجویان وعلاقه مندان قرارگرفت. این نخستین نوشته ها درعلم حقوق وسیاست، درعین حال، نخستین رساله هایی بودند که با اسلوب علمی جدید فراهم آمده بودند وبا شروع به کارمجلس اول نیزبه منابعی برای تدوین نظام حقوقی جدید ایران تبدیل شدند. محمدحسین ذکاالملک درمقدمه (رساله حقوق اساسی)  می نویسد: محمدعلی فروغی این رساله را برپایه ی «مصنفات جلیله ومولفات مبسوطه ی محققین ومصنفین…فن شریف» حقوق اساسی فراهم آورده ودرمدرسه علوم سیاسی تدریس کرده است. هدف ازانتشارکتاب نیزآن بوده است که «ارباب حل وعقد، که امروزدرامورومهام مملکت سخن می گویند، وخیراندیشی ومصلحت بینی می نمایند، ماخذی صحیح ومیزانی درست به دست داشته باشند وفقط به عقل طبیعی وشعورفطری اعتماد واکتفا نکنند.»…ازویژگی های تحول تاریخی ایران این بود که نظام سنت قدمایی تصلبی بی سابقه پیدا کرده بود وبا دگرگونی هایی که به دنبال شکست ایران درجنگ های ایران وروس درساختار های اجتماعی، اقتصادی وسیاسی این کشور صورت گرفته بود، ناحیه های عمده ای ازنظام سنت قدمایی ازدرجه اعتبارساقط شده بود.پدیدارشدن روشنفکران درافق بحث های نظری ایران، درواقع، هم چون پاسخی به این سیطره ی عقل طبیعی درهمه قلمروهای حیات اجتماعی بود. ازاین رو،روشنفکران، که به متفکران قوم تبدیل شده بودند، نخستین گام برای جانشین کردن عقل طبیعی با علم را آغازکردند. …روشنفکری نوپای ایران، با بسته شدن فضای عمومی، بیش ازپیش، به فعالیت سیاسی میل کرد. این گرایش به سیاسی شدن، که نظام خودکامه ونیزشرایط مهاجرت تحمیل می کرد، برای روشنفکری درحال تکوین ایران، که برحسب تعریف می بایست ناظربراندیشه روشن وخردگرای باشد، ازبسیاری جهات، به منزله سقوط ازاندک دانش به سرشت دگرگونی های دوران جدید، درعقل طبیعی سیاست زده بود. با آغازبه کارمدرسه علوم سیاسی وپیروزی جنبش مشروطه خواهی، دوره ای درروشنفکری ایران نیز به سرآمد ونخستین حقوقدانان ایرانی، که کارملک را جدی ترازآن تلقی می کردند که آن را به امان عقل طبیعی وشعورفطری رها کنند، جانشین آنان شدند. “(خواننده علاقه مند می تواند به کتاب«نظریه حکومت قانون وبویژه برای تکمیل بخش های نقل شده به فصل «تاملی دردیدگاه های نودراندیشه سیاسی» مراجعه نماید.)

 

قسمت اول:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2014/02/2014-02-15_a.mp3]

قسمت دوم:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2014/02/2014-02-15_b.mp3]