«نظام آزادی» جان لاک -1


اندیشه جان لاک، به طورکلی، ناظربردونظریه مهم سده هفدهم، قدرت مطلق حاکمیت ونیزحق الهی پادشاه، بود واو، درهمه نوشته های خود، با این دونظریه به مخالفت برخاسته است.
در”نخستین رساله درحکومت عرفی” جان لاک، اصول نادرست ومبنای نظری رابرت فیلمر، دررساله “پدرسالار”، افشا و رد شده است.

دراندیشه سیاسی رابرت فیلمرسلطنت ودیعه ای الهی وقدرت شاه ناشی ازقانون الهی است و، بنابراین، هیچ «قانون فروتر» نمی تواند آن قدرت را محدود کند، هم چنان که پدرخانواده تنها به موجب «قانون اراده خود» ونه قانون فرزندان وخدمتکاران فرمان می راند و«هیچ کشوری نیزوجود ندارد که برای فرزندان حق بازخواست ازولی بیدادگر» را به رسمیت شناخته باشد.
به گفته لاک رساله “پدرسالار” فیلمرازنوشته هایی است که کوشش می کند مردم را مجاب کند که «بدون استثنا بنده اند وباید بنده بما نند». لاک اورا «پهلوان بزرگ قدرت مطلق وبت ستایشگران قدرت مطلق» می نامد ومی نویسد که حتی پس ازخواندن کتاب فیلمر، به رغم استدلال های او، خود را «مردی آزاد» حس می کند.
نظریه سلطنت مستقل فیلمربرپایه این مهم ترین نظراواستوارشده است که «افراد انسانی به طورطبیعی آزاد نیستند». او«اقتدارشاهی» را «اقتدارپدرانه یا حق پدری» می نامد. ومی نویسد که «این رابطه پدری با شخص آدم ابوالبشرآغازشده، راه خود را ادامه داده، دردوره طولانی آبا الاولین تا طوفان نوح، نظم عالم را حفظ کرده، با نوح وفرزندان اوازکشتی پا برزمین گذاشته، تا آغازاسارت بنی اسرائیل درمصر، قدرت همه پادشاهان روی زمین را برقراروازآنان حمایت کرده» ودرعمق چاه ویل باقی مانده بود تا این که خداوند «با اعطای حق قدیم واولیه وراثت درخط مستقیم حکومت پدری به پادشاهان بنی اسرائیل آن را باردیگربرقرارکرد».
به نظرفیلمر، پدرخانواده تنها به موجب ارا ده خود فرمان می راند وهیچ قانونی نیزدست اورا نمی بندد، ازاین رو، تفوق پادشاهان برترازقانون است وشرح قدرت نامحدود آنان درعهد عتیق ازکتاب مقدس آمده است. خلاصه آن که دریک نظام حکومتی کامل، قدرت مطلق پادشاه ازاراده اوناشی می شود و ورای قانون است، به گونه ای که حقوق عمومی وقانون های مدون نمی توانند حق پدری پادشاهان بررعیت را محدود کنند.
لاک درفصل سوم از«نخستین رساله درباره حکومت»، به تفصیل وجوه فساد استدلال فیلمروسفسطه اوبرای توجیه سلطنت آدم برعالم وفرزندان خود را بازمی کند ونشان می دهد که فیلمر، بیشترازآن که دلیلی برسلطنت آدم اقامه کرده باشد، «افکاری آشفته وفرضیه ها یی فاقد برهان» را درلفافه «زبانی مناسب وسبکی مطلوب» به زیبایی پیچیده وآن ها را «به عنوان استدلال هایی محکم وعقلایی» عرضه کرده است. جان لاک با نقل عبارتی ازفیلمرکه اودرشرحی برسیاست ارسطونوشته بود: «بدون نفی این که آدم ابوالبشرخلق شده، نمی توان این فرض را پذیرفت که نوع بشربه طورطبیعی آزاد است»، توضیح می دهد که معنای خلق آدم این است که خداوند اورا وجود بخشیده است واین امرنسبتی با نفی آزادی نوع بشرندارد. لاک دررد نظرفیلمرمی نویسد که خود او(جان لاک) به آزادی نوع بشراعتقاد دارد، اما این نکته را نیزمی پذیرد که آدم آفریده شده است. (لاک پس ازطرح مقدماتی) نتیجه می گیرد که ازمیان حکومت هایی که درکشور های عالم فرمان می رانند، هیچ یک نمی تواند ادعا کند که قدرت اوازطریق فرزندان آدم انتقال پیدا کرده است.
دیدگاه های رابرت فیلمردرباره سلطنت مستقل، درانگلستان، که ازسده ها پیش به تدریج نظام سلطنتی معتدلی پیدا کرده بود، فاقد اعتباربود وبلافاصله پس ازآن نیزجان لاک دررساله درباره حکومت عرفی چنان نقدی ازاندیشه سیاسی نویسنده «پدرسالار» به عمل آورد که رابرت فیلمراهمیت خود را درانگلستان ازدست داد. دگرگونی های تاریخی فرانسه ونظام سلطنتی آن یک سره با انگلستان – به گفته ولتر، این «جزیره آزادی» – متفاوت بود ودرهمین کشوربرخی ازنویسندگان سیاسی مسیحی وهوادارسلطنت مستقل کلیات دیدگاه های فیلمر را پذیرفتند ودریافتی ازآن عرضه کردند که با شرایط والزامات نهاد های فرانسه سازگاربود.
سیاستنامه شرعی بسوئه، اسقف فرانسوی، نمونه جالب توجهی ازاین رساله هاست. بسوئه برپایه مقدمات الهیات واندیشه سیاسی خود ودرمخالفت با جریان جمهوری خواه اندیشه سیاسی جدید، که خاستگاه حاکمیت وقدرت پادشاه را مردم می داند، به منشا الهی قدرت باوردارد وبرآن است که مقام سلطنت دارای چهارویژگی است: نخست این که پادشاهی امری قدسانی است، دیگرآن که پدرسالارانه است، سوم، مطلق است وسرانجام آن که «تحت فرمان عقل قراردارد.». ازنظربسوئه فرمانروایی، مبتنی برعقل ودرایت است وعقل ودرایت شاه نیزدرنظراوخاستگاهی جزمضمون کتاب مقدس وشریعت مسیحی ندارد وموهبتی الهی است.
رساله دوم جان لاک، درمخالفت با دیدگاه فیلمر، کوششی برای «کشف شیوه دیگری برای پدیدارشدن حکومت» وعرضه کردن «منشا دیگری برای قدرت سیاسی وشیوه متفاوتی برای تعیین وشناخت کسانی است که قدرت» به آنان تفویض شده است.
لاک، برای توضیح منشا وماهیت قدرت، متفاوت با آن چه رابرت فیلمردررساله خود آورده بود، دریافتی دیگراز«قدرت سیاسی» – یعنی «حق وضع قانون واجرای کیفرمرگ ودیگرمجازات ها برای تنظیم مناسبات مالکانه وحمایت ازدارایی های مردم ودفاع ازمرزهای کشور» – عرضه می کند.
«قدرت سیاسی»، به عنوان حق وضع قانون، به خلاف اقتدارارباب برخدمتکاروبرده که هدف آن تامین نفع خصوصی ارباب است، ناظربر«خیرعمومی» (public good) است.
لاک، درادامه مباحث تامس هابز، که کوشش کرده بود، ازمجرای فرض «وضع طبیعی»، شرایط تکوین اجتماع سیاسی را توضیح دهد، برای تعیین خاستگاه قدرت وتبیین ماهیت آن، فرض «وضع طبیعی» را مطرح می کند و، درمخالفت با نظریه هابزدرباره وضع طبیعی وجنگ همه علیه همه، آن را وضع آزادی کامل (perfect freedom) می داند.
در«وضع طبیعی» همه افراد انسانی به طورطبیعی ازآزادی طبیعی برخوردارند، کارها ودارایی های خود را چنان که دلخواه آنان است، «درمحدوده قانون طبیعت»، وبدون وابستگی به اراده دیگری، اداره می کنند. وضع طبیعی درنظرلاک نیزمانند هابز، وضع برابری است، کسی نسبت به دیگری ازامتیازی برخوردارنیست و، درواقع، هرفردی سهمی مساوی ازقدرت وحوزه صلاحیت (power and jurisdiction) دارد. دروضع طبیعی، هرفردی آزاد است، چنان که دلخواه اوست، ازهستی ودارایی خود بهره مند شود، اما حق ندارد هستی خود یا دیگری را نابود کند.
بدیهی است که اعمال قانون طبیعی دروضع طبیعی، که نهادی برای اجرای آن وجود ندارد، برعهده افراد است وهرکس باید به نوبه خود آن را اجرا کند.
ازنظرهابزتا زمانی که افراد انسانی بدون داشتن «قدرت مشترک» به زندگی خود ادامه دهند، دروضع جنگ همه علیه همه قرارخواهند داشت. (لویاتان)، دراین وضع جنگ همگانی، «آن جا که قدرت مشترک وجود نداشته باشد، قانونی وجود ندارد وآن جا که قانونی وجود نداشته باشد، هیچ امری غیرعادلانه نیست»، ازاین رو به نظرهابز، دراین وضع جنگ، مفهوم مشروع وغیرمشروع وجود نمی تواند داشته باشد. وهدف ازتاسیس اجتماع سیاسی وایجاد لویاتان جزبیرون آمدن ازاین وضع جنگ همه علیه همه نیست. دراین «وضع طبیعی»، به گونه ای که هابزتصریح می کند، درفقدان قدرت مشترکی که با تاسیس اجتماع سیاسی ایجاد خواهد شد، قانونی وجود ندارد، بلکه حقی وجود دارد که هابزآن را «حق طبیعی» می نامد ومنظورازحق طبیعی «آزادی» هرفردی دربه کاربردن «قدرت خود (own power) برای صیانت ذات» است. (لویاتان)
دیدگاه جان لاک تمایزاساسی با نظرهابزدارد. قانون «وضع طبیعی»، «قانون طبیعی» است که برآن فرمان می راند ودست همه را می بندد وبرای همه الزام آوراست. قانون طبیعی، قانون عقل ونصفت است که خداوند برای راهنمایی آدمیان دروجود آنان به ودیعه گذاشته است.
با این همه، به نظرلاک، تردیدی نیست که وضع طبیعی، واین که هرکسی درآن داوروطرف دعوای خود باشد، نمی تواند ادامه پیدا کند واوتشکیل «حکومت را دارویی مناسب» برای ناسازگاری ها یی می داند که ازفقدان قدرتی مشترک دروضع طبیعی ناشی می شود.
ازنظرلاک حکومت فراورده قراردادی است که میان افراد برای بیرون آمدن ازوضع طبیعی بسته می شود، اما بدیهی است که هرقراردادی پیمان اجتماعی برای ایجاد حکومت نیست. «تنها قرارداد هایی که ناظربرتوافق متقابلی برای ورود به اجتماع باشد، وپیکری سیاسی (body politic) ایجاد کند» می تواند قرارداد اجتماعی خوانده شود.
دراندیشه سیاسی لاک، هرفردی که بخواهد قدرت خود را بردیگری اعمال کند واورا درقلمروقدرت مطلق خود قراردهد، خود را دروضع جنگ قرارداده است. اعمال قدرت مطلق عین سلب آزادی دیگری است وعقل حکم می کند که به هرقیمتی فرد خود را ازآن رها سازد واین سلب آزادی، ازاین حیث که آزادی بنیان همه چیزاست، درواقع، به معنای سلب همه دیگرشئونی است که انسانیت بشررا تضمین می کند.
آن چه درباره نظام آزادی جان لاک ودرنهایت اجمال ازکتاب «تاریخ اندیشه سیاسی جدید دراروپا، دفترسوم: نظام های نوآئین دراندیشه سیاسی»، نوشته جواد طباطبایی، چاپ اول 1393 – انتشارات مینوی خرد، می آید، صرفا به قصد معرفی بحث بود وخواننده علاقه مند برای آشنایی با تفصیل بحث باید به کتاب نام برده و پیش ازآن به«دفترنخست» مراجعه نماید.
قسمت اول:

http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2016/12/2016-12-17_a.mp3
قسمت دوم:

http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2016/12/2016-12-17_b.mp3

.