درباره آثارارباب ایدئولوژی های جامعه شناسانه -3

برپایه ایدئولوژی هایی که نویسندگان معاصرازجلال آل احمد تاعلی شریعتی و… بافته اند، تنها می توان درتوهم آنجه خود داشت… این احتضارطولانی را به تماشا نشست.
عمده نویسندگان معاصرایرانی که اینجا به وجوهی ازآثارآنان اشاره می شود، هریک به نوعی سهمی درایجاد توهم «آنچه خود داشت …»، دارند.
بسیاری ازنویسندگان سده گذشته ایران یا بهتربگوییم، ارباب «ایدئولوژی های جامعه شناسانه» که بازسازی اندیشه سنتی وبازگشت به آن را به عنوان واکنشی رهایی بخش دربرابرکژراهه وبیراهه تجدد، وجهه همت خویش قراردادند، ازآنجا که این باسازی برمبنای اندیشه تجدد ودرک ماهیت دوران جدید انجام نشد، نسبت به بسیاری ازجنبه های سنت آگاهی درستی پیدا نکردند.

این نویسندگان، بویژه، نسبت به سرشت نابود کننده سنت دردوران جدید، غافل بودند. درک وتحلیل این امردرسده نوزدهم امکان پذیرنمی شد وحتی فیلسوفانی مانند هگل که تاملی جدی درنسبت میان سنت وتجدد کرده بودند، نمی توانستند این وجه ازسنت را مورد بررسی قراردهند. ملاحظه این وجه ازسنت واندیشه سنتی، درسده بیستم، با تحولی اساسی وبی سابقه دراندیشه فلسفی وسیاسی وبا برآمدن نظام های «توتالیتر» امکان پذیرشد.
حنا آرنت درمقاله ای پراهمیت با عنوان «سنت درعصرجدید» می نویسد:
«پایان یک سنت، به ضرورت، به معنای این نیست که تاثیرمفاهیم سنتی براذهان به پایان رسیده است. برعکس، گاهی به نظرمی رسد که با ازمیان رفتن نیروی حیاتی سنت وزایل شدن خاطره آغازین آن، نیروی این مفاهیم ومقولات منسوخ، سرشتی مستبدانه تربه خود می گیرند. حتی امکان دارد که سنت همه نیروی مخرب خود را زمانی اعمال کند که پایان آن فرا رسیده باشد ومردمان، دیگربرآن نمی شورند. دست کم، این درسی است که به نظرمی رسد سده بیستم، با اوج گرفتن اندیشه های هوادارظاهروجزمیت به ما داده است که پس ازچالش های مارکس، نیچه وکییرکه گورد علیه نظرات اساسی دیانت سنتی، اندیشه سیاسی سنتی ومابعدالطبیعه ی سنتی (با) باژگون کردن آگاهانه مراتب مفاهیم سنتی، به حیات خود ادامه دادند.»
با بازگشت به خویشتنی نا آگاهانه که دردرون بسیاری ازفرهنگ ها ی سنتی آغازشده وبه نظرمی رسد، ازاین حیث، درآغازراه هستیم ونه درپایان آن، سنت به عاملی نیرومند برای تحرک، اما درخلاف جهت تجدد ولاجرم، درجهت نابودی دستاوردهای آن تبدیل خواهد شد. بازگشت به خویشتن چهاردهه گذشته درایران نیزچنان که به تکرارگفته شده، برمبنای بازاندیشی سنت برپایه اندیشه تجدد صورت نگرفت وبه نظرما دردهه های آینده، ارتباط با سنت برای همیشه، گسسته خواهد شد، زیرا نابودی سنتی که درتجدید اندیشه، یعنی درتجدید وتجدد، مورد تامل وبازاندیشی قرارنگرفته باشد، براثرضربه های ایدئولوژی امری محتوم خواهد بود.
ایدئولوژی، به گونه ای که درچهاردهه گذشته درایران سیطره پیدا کرد، جز به بیراهه تعطیل اندیشه وازآن جا به بن بست تعطیل تاریخ منتهی نخواهد شد. با تکیه برسنت اندیشه فلسفی ازفارابی وابن سینا تا صدرالدین شیرازی می توان امکانی برای تجدید اندیشه یافت، حتی وبویژه ازمجرای نقادی آن، به تجدید اندیشه پرداخت، اما برپایه ایدئولوژی هایی که نویسندگان معاصرازجلال آل احمد تاعلی شریعتی و… بافته اند، تنها می توان درتوهم آنجه خود داشت… این احتضارطولانی را به تماشا نشست. درخلااندیشه، بدیهی است که تنها می توان فرورفت، بی آن که احساس هبوط، ذهن خیال اندیش را آزاردهد. باری، پایان این تعطیل وهبوط تنها با آغازنقادی جدی بازاندیشی های ایدئولوژیکی این چهاردهه اخیرمی تواند امکان پذیرشود وراه به سوی تجدید نظردرمبانی وتجدید اندیشه جزازمجرای این نقادی بازنخواهد شد.
خاستگاه مجموعه ی بحث های جریان های روشنفکری دهه های چهل وپنجاه شمسی، وبن بست های آن ها، بی اعتنایی به تجربه استثنایی مشروطیت ایران، وبویژه پی آمدهای نظری آن، است. تبدیل اسلام به ابزاری برای پیکارسیاسی، که آل احمد بانی آن بود، ومسخ آن درنظام التقاطی ایدئولوژی های سیاسی، که پرچم آن را علی شریعتی بلند کرد، ازپی آمدهای بی اعتنایی به تجربه مشروطیت ایران بود.
آل احمد درکوششی ناموفق برای عرضه کردن تفسیری تجدد ستیزانه ازتاریخ معاصرایران، «روحانیت را ازآخرین برج وباروی مقاومت درقبال فرنگی» معرفی می کند وازآنجا که همه میزان وضابطه بررسی او مورد «شیخ شهید نوری» (شیخ فضل الله نوری) است، می نویسد که روحانیت «اززمان مشروطیت چنان درلاک خود فرورفت وچنان دردنیای خارج را به روی خود بست وچنان پیله ای دورخود تنید که مگرروزحشربدرد!». جلال آل احمد تجلیل وطرفداری ازشیخ فضل الله نوری را حجاب نقادی از«غرب زدگی» مشروطه خواهان وهواداری ازمشروعه خواهی«شیخ شهید» قرارداده است. بدیهی است که این سخن به معنای توجیه اعدام شیخ فضل الله نیست، بحث برسرمنطق طرفداری آل احمد از«شیخ شهید» است. بررسی آل احمد از«مدافع تشیع اسلامی» مبتنی برضابطه دیانت نیست، بلکه او، درپیکارسیاسی خود، درجستجوی دشمنی بود و«نعش آن بزرگوار برسردار» را «همچون پرچمی» یافت که گویا ازدویست سال پیش «به علامت استیلای غرب زدگی …بربام سرای این مملکت افراشته شده» بود. آن نظریه دامی بود که آل احمد برسرراه تجدد خواهی درایران تعبیه کرده بود، اما ازآن جا که اومنطق مخالفت «شیخ شهید» با مشروطه خواهی را درنمی یافت، ناچار، دردام نوعی مشروعه خواهی افتاد که اعتقادی به آن نمی توانست داشته باشد.آل احمد مانند اصحاب ایدئولوژی توجهی به علل واسباب درونی وتاریخی «برافراشته شدن پرچم استیلای غرب زدگی» ندارد.
این نکته دردیدگاه های طیف های هویت اندیشان ایرانی دهه های چهل وپنجاه شمسی، ازاحسان نراقی وداریوش شایگان وسید حسین نصز، درمیان کارگزاران حکومتی، تا مخالفان آن ها، مانند جلال ال احمد وعلی شریعتی، جالب توجه است که همه هواداران «آنچه خود داشت…» و«بازگشت به خویشتن» خود عین «غربزدگی مضاعف» بودند. هیچ یک ازبحث های این نویسندگان، حتی کسانی ازآنان مانند شایگان ونصرنیست که تکراربحث های روزنامه ای دهه شصت میلادی اروپایی وامریکایی نباشد. دراین میان آنچه نراقی، آل احمد وشریعتی که به یکسان فاقد مرتبه ای دردانش بودند، می گفتند، ازتکرارایدئولوزی های چپ اروپایی فراترنمی رفت.
به اشاره ودرنهایت اجمال، یاد آوری می کنیم که به نظرما، تاکید برناحیه ای ازسنت وگزینش عناصری ازآن، درواقع، برهم زدن آرایش بنیادین نظام سنت برای تدوین ایدئولوژی «قدرت» است. ایران مداری دوره پهلوی وشریعتمداری ایدئولوژیکی روشنفکری دینی درهمان دوره تبدیل ناحیه ای ازسنت به ابزاری درمناسبات قدرت بود. پیشترگفتیم ایدئولوژی فاقد تاریخ است. ازتامل درتجربه روشنفکری دین اندیش نیم سده گذشته، که ازدهه ای پیش روشنفکری دینی خوانده می شود، آشکارا می توان دریافت که هیچ یک ازنمایندگان این جریان نتوانسته اند خود را ازوسوسه اتخاذ موضعی درمناسبات قدرت دورنگاه دارد و، ازاین رو، نه تنها تاریخی ندارد، بلکه جایی درتاریخ اندیشه نیزنمی توانند داشته باشند
حاصل سخن آل احمد در«غرب زدگی» و«درخدمت وخیانت روشنفکران»، جزاین نیست که مشروطیت، عین غرب زدگی بود وتنها کسی که به وجه فساد آن التفات پیدا کرد، شیخ فضل الله بود وازاین حیث «سردارازاوبلند شد که اسرارهویدا می کرد!» بدیهی است که این سخن، مانند ادعای جامعه شناس زمان که «فاجعه مشروطیت» را تدوین قانون های جدید می دانست، وجهی دارد، نراقی درگفتگو با اسماعیل خویی می گوید که ملت می بایست به جای انتخابات به چیزی ازسنخ «اجماع امت»(کذا فی الا صل) روی می آورد.
اما جلال آل احمد نویسنده «غرب زدگی»، درجای دیگری، به نخستین سند حکومت قانون درایران ایراد می گیرد که دست روشنفکررابسته بود. آل احمد درکشکول «درخدمت وخیانت روشنفکران» رطب ویابس را درکنارهم آورده ونتایج محیرالعقولی گرفته است. آل احمد «درخدمت وخیانت روشنفکران»، می نویسد: «پنجاه سال است که روشنفکرمملکت برای اقدام سیاسی واجتماعی دست وبالش در”کادرقانون اساسی” بسته مانده است این متنی که “حکومت” هرچهارصباح یک باربه نفع خود تفسیروتوجیه وتعویضش می کند. این متنی که وقتی هم ترجمه می شد، کهنه بود.» ما نمی دانیم که آل احمد درباره این قانون اساسی «کهنه»، که شیخ فضل الله به چیزی جز«افنا» آن خرسند نمی شد، درصورتی که کمترکهنه بود، چه می توانست بگوید! اگرآن قانون اساسی کهنه نشانه استیلای غرب زدگی بود، قانون اساسی جدید تر، به طریق اولی، می بایست نشانه دردی مزمن ومهلک باشد.
آنجه در«پنجاه سال» گذشته «دست وبال روشنفکرمملکت را برای اقدام سیاسی واجتماعی» بست، «کادرقانون اساسی کهنه» نبود، ایدئولوژی هایی ازسنخ «اجماع امت» و«غرب زدگی» نراقی ها وآل احمد ها بود که،…چیزی درباره قانون، حقوق، حکومت قانون، قانون اساسی و… نمی دانست، اما ازفضیلت خاموشی عاری بود.
درآن پنج دهه پیش ازپیروزی انقلاب اسلامی، این فعالین سیاسی، که مانند نراقی ها، آل احمد ها وشریعتی ها درزی جامعه شناسان، نویسندگان مصلح واسلام شناسان درآمده بودند، هدفی جزجانشین کردن اندیشه حکومت قانون ودفاع ازنهادهای جدیدی که مشروطیت ایجاد کرده بود، با ایدئولوژی وخیال اندیشی های ناشی ازآن دنبال نکردند. آن ایدئولوژی ها پرده پنداری برواقعیت وضعی بود که با پیروزی جنبش مشروطه خواهی درایران برقرارشده بود. بدیهی است که اصحاب ایدئولوژی وتابعین آن ها جزدرخلا تاریخ نویسی جدید نمی توانستند به متفکران قوم تبدیل شوند، اما شگفت این که بسیاری ازآنان، که درزی تاریخ نویسان بودند، به نام تاریخ، خیال اندیشی های اصحاب ایدئولوژی را تکرارمی کردند.
به نقل ازسه کتاب جواد طباطبایی: «ابن خلدون وعلوم اجتماعی»، «مکتب تبریزومبانی تجدد خواهی» و«نظریه حکومت قانون درایران»

قسمت اول:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2016/06/2016-06-18_a.mp3]
قسمت دوم:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2016/06/2016-06-18_b.mp3]

.