مشروطیت، استقرارنهادهای سیاسی جدید ومفهوم «استبداد اکثریت» ازمنظر«تاملی درباره ایران» – سید جواد طباطبایی

چنانچه پیش ازاین اشاره کردیم، آنچه که ما ازبخش هایی ازکتاب «نظریه حکومت قانون» می آوریم، به ناچارازمقدمات بحث مهم وگسترده «تاملی درباره ایران» گسسته می گردد. این کارصرفا با هدف معرفی بحث صورت می گیرد وبه هیچ وجه قصد خلاصه کردن مطلب  درمیان نیست. طباطبایی می نویسد:
درتاریخ اندیشه سیاسی درایران تا آغازعصرناصری جزسلطنت مستقل (حکومت مطلقه) هیچ نظام دیگری شناخته شده نبود و، ازاین رو، طبیعی است که شیوه فرمانروایی جدید با نهادهای نوآئین آن نمی توانست مخالفت هایی را به دنبال نداشته باشد. پیشترگفتیم که دهه هایی پیش ازپیروزی جنبش مشروطه خواهی با ورود مفاهیم نوآئین دوران جدید گسل هایی درمضمون مفاهیم نظام سنت قدمایی ایجاد شده بود، اما تا زمانی که با پیروزی جنبش مشروطه خواهی آن مفاهیم به بخشی ازواقعیت حیات اجتماعی وسیاسی ایران تبدیل نشد وسامان نظام سنتی را برهم نزد، جدال میان دوگروه ودودیدگاه به مناقشه ای علیه دریافت های یکدیگرتبدیل نشد. با پیروزی جنبش مشروطه خواهی حضورمفاهیم ازقلمرواندیشه به گستره واقعیت حیات اجتماعی وسیاسی ایران انتقال پیدا کرد وبسیاری ازآن مفاهیم به صورت نهادهایی درآمد که هیچ نسبتی با سامان نظام سنت قدمایی نداشت.

یکی ازپی آمدهای پیروزی جنبش مشروطه خواهی مردم ایران مانند هردگرگونی دموکراتیکی دیگراستقرارنهادهای نظام سیاسی جدید وتثبیت آزادی ها بود. تحقق چنین نظامی که ازحاکمیت مردم ناشی می شد، جزبا حضورسیاسی مردم ومشارکت آنان درتدبیرامورکشورممکن نمی شد واین حضورسیاسی مردم درکشوری نظیرایران، که به استبدادی دیرپا عادت کرده بود، می توانست همچون شمشیردودمی عمل کند. جنبش مشروطه خواهی درایران، درآغازوتا زمانی که عقلای قوم عنان هدایت مردم را دردست داشتند، جنبشی مسالمت آمیزوتوام با اصلاح طلبی بود، اما اززمانی که گروه های افراطی وبرخی رهبران عوام فریب وارد میدان پیکارسیاسی شدند، نظام مشروطیت به صحنه رویارویی دائمی میان اصلاح طلبان وهواداران راه حل های افراطی تبدیل شد. نخستین بار، درجریان انقلاب های دموکراتیکی درکشورها ی اروپایی، توده های مردم حضوری فعال درصحنه سیاسی پیدا کردند ونقش آنان دردگرگونی های اجتماعی به یکی ازعمده ترین عوامل تحول تبدیل شد. آزاد شدن نیروی توده ها ومشارکت آنان درقدرت سیاسی یکی ازاساسی ترین دستاوردهای انقلاب های دموکراتیکی بود، اما این حضورفعال توده ها درتحولات اجتماعی وسهیم شدن آنان درقدرت سیاسی امری نبود که پی آمدهای نامطلوب وعوارض فرعی نداشته باشد. تا آغازانقلاب های دموکراتیکی، درطول سده های پی درپی، تولید وتوزیع قدرت سیاسی درمحدوده نخبگان هرجامعه ای انجام می شد وگروه های بزرگی ازمردم سهمی درمناسبات قدرت نداشتند.
با انقلاب های دموکراتیکی، درآغازدوران جدید، مفهوم شهروند، به تدریج، به همه گروه های مردم اطلاق شد وهمگان ازهمه حقوق مدنی- سیاسی که ازدستاوردهای تحولات سیاسی جدید بود، برخوردارشدند. انقلاب فرانسه، نخستین انقلاب دموکراتیکی بود ونقش توده ها درایجاد وتحولات آن چنان اساسی بود که برخی ازنویسندگان ازهمان آغازبه اهمیت نقش توده ها درآن پی بردند ودیدگاه های نویی دراندیشه سیاسی پیدا شد. توضیح نقش توده ها درانقلاب فرانسه با توجه به مفاهیم اندیشه سیاسی قدیم امکان پذیرنبود و، ازاین رو، نویسندگان سیاسی کوشیدند تا مفاهیم نویی را درقلمرواندیشه سیاسی وارد کنند. نخست، آلکسی دو توکویل، اندیشمند سیاسی فرانسوی، که دردوکتاب مهم انقلاب فرانسه ودموکراسی درامریکا را مورد بررسی قرارداده است، مفهوم «استبداد اکثریت» را دراین مورد به کارگرفت ومعنای آن این بود که درکشورهایی که حکومت قانون تثبیت نشده ونهادهای دموکراتیکی استقرارپیدا نکرده باشد، حدود وثغورشرکت مردم درحیات سیاسی روشن نخواهد شد واستبداد اکثریت می تواند جانشین حکومت قانون شود که پی آمدهای نامطلوب آن برای مردم واجتماع می تواند ازاستبداد فردی خطرناک ترباشد. توکویل برآن بود که اززمانی که درانقلاب فرانسه خواست واراده توده ها جای قانون را گرفت، حاصل آن جزنظام استبداد جدید نمی توانست باشد.
توکویل، به دنبال منتسکیو، خودکامگی اکثریت را یکی ازمهمترین خطرهای نظام های دموکراتیکی می دانست.
جنبش مشروطه خواهی مردم ایران، به رغم آنچه نسنجیده گفته اند، «انقلابی» ازنوع انقلاب فرانسه نبود وحضورعقلای قوم وکسانی بادیدگاه های معتدل دررهبری آن جنبش ونقشی که آنان ایفا کردند، موجب شد که تا زمان توشیح قانون اساسی تحولات درمسیری مسالمت آمیزوتوام با میانه روی جریان پیدا کند. با پیروزی جنبش ومقارن با ازمیان رفتن نظام خودکامه نقش توده ها ی مردم اهمیت بیشتری پیدا کرد وتشکل های سیاسی اجتماعی، که درآن زمان «انجمن» خوانده می شدند، به وجود آمد. مداخله های اعضای این انجمن ها درزمانی که مجلس اول مشروطه هنوزدرآغازراه بود، یکی ازمهمترین موانع پیشرفت  کارها بود. مداخله های بی جا وبی رویه انجمن ها حسن جریان اموروحتی نظم عمومی را مختل می کرد و، درواقع هواداران نادان، اگرنه مغرض نظام مشروطه، خود به مانع حکومت قانون واستقرار نهادهای آن تبدیل شده بودند.
دربرابرانقلابیون حرفه ای وآشوبگرایانی مانند حیدرخان که اعمال خشونت را تنها درمان  دردهای ایران می دانستند، بسیاری ازهواداران راستین نظام مشروطه، تا جایی که ممکن بود، کوشش می کردند قانون های لازم را تدوین وتصویب وزمینه های اجرای آن ها را فراهم آورند. درمیان مشروطه خواهان ایرانی نیزبرخی ازهمان آغازبه پی آمدهای فضای بازسیاسی آگاهی هایی پیدا کردند ومتوجه شدند که اگرکارها ازروی فکروتامل پیش نرود، بیم آن می رود که به تعبیر طالبوف، گاوهزارشاخه رجاله، که تعبیردیگری ازاستبداد اکثریت توکویل بود، جانشین گاو دوشاخه ی استبداد شود. میرزا عبدالرحیم (طالبوف) درنامه ای با اشاره به ممنوعیت ورود شماره های روزنامه «ملانصرالدین» که هتاکی به محمد علی شاه را آغازکرده بود ومداخله اعضای انجمن تبریزمی نویسد: « ایرانی تاکنون اسیریک گاو دوشاخه استبداد بود، اما بعد ازاین، اگراداره خود را قادرنشود، به گاوهزارشاخه رجاله دچارگردد. آن وقت مستبدین به نا بالغی ما می خندند ودشمنان اطراف، شادی کنان، لاحول می گویند. فاش می گویم که : “من این مسئله بی چون وچرا می بینم!” وگرنه کدام تبریزی (و) قراجه داغی است که برای منع دخول وسوختن نسخه های (روزنامه) ملانصرالدین به اغوای معاندین شورش نماید وازمجمع مطالبه اذن دخول بکند…» (خواننده علاقه مند می تواند به کتاب«نظریه حکومت قانون وبویژه برای تکمیل بخش های نقل شده به فصل «نظریه مشروعه خواهی اهل دیانت» مراجعه نماید).

 

قسمت اول:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2014/03/2014-03-01_a.mp3]

قسمت دوم:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2014/03/2014-03-01_b.mp3]