«انجمن»ها در دوره مجلس اول ازنگاه احمد مجدالاسلام کرمانی

مجدالاسلام کرمانی نویسنده مشروطه خواه و مدیردوروزنامه «ندای وطن» و«محاکمات»درنوشته های خود درباره حوادث مشروطیت وتوضیحی برآن حوادث که بخشی ازآن پس ازآن با عنوان «تاریخ انحلال مجلس» انتشار یافته (انتشارات دانشگاه اصفهان 1351) می کوشد “تاریخچه”  وتوضیحی برای دو نوع «انجمن» که هم زمان با تاسیس نخستین مجلس شورای ملی پدیدارشدند، ارائه دهد. مجدالاسلام می نویسد: «درقانون اساسی باصرارملت آذربایجان اجازه تشکیل انجمن درولایات وایالات تصریح شد واصل این مطلب درظاهربسیارصحیح ومتین بود ولی متاسفانه وکلای جاهل ندانسته اساس آن را فاسد کردند» مجدالاسلام به نحوه تقسیم کشوربه ایالات وولایات براساس «ملاحظه ازکثرت سکنه» وبی توجهی به «اهمیت جغرافی وپولیتیکی» ایراد می گیرد وتوضیح می دهد که درشهرهایی ازکشورکه «ازحق انجمن ولایتی محروم» شدند «بآنها اجازه تشکیل انجمن بلدی دادند» و زمانی که « اینمسئله مطرح بحث مجلسیان بود این بنده مکررلوایح» نوشتم «حتی درقصبات هم انجمن بلدی لازم است، چراکه انجمن بلدی فقط میتواند کوچه ها را جاروب بکند، وشبها چراغ درمعابربگذارد وتا یک درجه درحفظ صحت عمومی سعی نماید نه آنکه بامورمملکتی ومالیه وعدلیه نظارت داشته باشد»، مجدالاسلام کرمانی درتوضیحاتی ناروشن  متفاوت وگاه متناقض در باره انجمن ها ی ایالتی و ولایتی، «ترتیب» انجمن ها را «بسیار غلط» که از آن«هزارقسم آثارشنیعه ظاهرشد» ارزیابی می کند و«شرح آنها (را) خارج ازوظیفه آن نوشته می داند.

مجدالاسلام بدون تو ضیحی در باره حدود وظایف ومسئولیت دستگاه عدلیه، درباره لزوم تشکیل «انجمن های ایالتی وولایتی» می نویسد:«عمده نکته لزوم انجمن این است که حکومت وسایردوایر دولتی نتوانند بمردم تعدی نمایند ومسلم است آنچه تعدی واقع شود درولایات جزو است» چراکه دراین گونه ولایات (جزو) «خط تلگراف بلکه پست ندارند وراه چاره نمیشناسند اما مردم شهری تا یکدرجه دانسته اند که میتوانند بپای تخت متظلم شوند بنابراین درآن محال (محل ها) زیادترمحتاج انجمن هستند…تا متظلمین محتاج نشوند که مبالغی متحمل خسارت شده بشهر بیایند. مجدالاسلام کرمانی پس ازاین توضیحات نتیجه می گیرد که« تقریبا نصف بیشترایران» ازحق«داشتن انجمن های رسمیه (ایالتی وولایتی) محروم شدند وآن را«خبط واضحی» می داند، که عامل آن را «مجلسیان» معرفی می کند وی پس ازآن« درباب افتتاح وتاسیس انجمن های غیررسمیه» می نویسد: «تمام متمدنین عالم می دانند که ازجمله آثارتمدن ولوازم مشروطیت وشرایط آزادی تام آزادی اجتماعات است که عموم مردم حق دارند دوریکدیگرنشسته رای وعقیده ومسلک خود را اظهارکنند…وعمده تعیین مسلک است که هراجتماعی که مشتمل برده نفرزیادترباشند باید معین کنند که درچه موضوعی بحث خواهند کرد، مثلا یک انجمنی درخصوص امرتجارت پنبه مشاوره ومذاکره میکنند وممکن نیست ازپنبه تجاوزبه پشم بنمایند، انجمن دیگردرخصوص کارخانجات قند سازی حرف میزنند وهیچوقت معترض امرچاهی (چای) نمیشوند، انجمن دیگردرخصوص معارف بحث میکند وابدا کاری به مطبوعات ندارند وبنابرهمین قاعده هرانجمنی موسوم باسم مسلک آن انجمن خواهد بود مثل انجمن معارف، انجمن فلاحت، انجمن پنبه فروشان، انجمن تجارت، اما خوض (اندیشیدن) ومسائل پولیتیکی سیاسی ابدا مربوط بانجمنهای غیررسمیه نیست ووظیفه انجمن های رسمیه است که درامورمتعلق بمملکت ومسائل سیاسیه نوعیه باندازه ای که قانون معین کرده است، بحث کنند». اوهمان جا این گونه ادامه می دهد: «توضیح آنکه بحث درمسائل سیاسیه ازوظایف مختصه مجلس ملی است وانجمنهای ایالتی درجمع وخرج آن ایالت نظارت دارند. ولی درایران بکلی برخلاف این طریقه رفتارشد وبرحسب میل مردم، وکلا، اجتماعات را مطلقا آزاد کردند وابدا مطالبه تعیین مسلک ازهیچ انجمنی»صورت نگرفت..
مجدالاسلام کرمانی درتوضیح رفتار«انجمن های غیررسمیه» می نویسد: «رفته رفته کار انجمن ها بالا گرفت مخصوصا بعد ازتشکیل انجمن آذربایجان ومداخله آن انجمن درتمام امورمملکتی حتی در عدلیه وما لیه، دیگران هم بخیال تشکیل انجمن مخصوص افتادند تا اینکه وضع طهران طوری شد که درهرکوچه چندین انجمن دایرگردید وچون هیچ یک مسلک مخصوص نداشتند وخودشان هم نمی دانستند برای چه جمع میشوند، لهذا مداخله درتمام مطالب میکردند، قضاوت میکردند، درباب نرخ ارزاق حرف میزدند، با وزرا مکاتبه درامورراجع بوزارتخانه ها میکردند، درعزل ونصب حکام وتغییرمامورین اهتمام مینمودند، با حکام ولایات رسما مخابره تلگرافی نموده دستورالعمل ها مطابق میل خودشان میدادند…حتی مستبدین واشخاصیکه همیشه برضد مشروطیت بودند برای حفظ مقام خودشان تشکیل انجمنی داده جمعی مردم ساده لوح را آنجا جمع نموده ویک مهربزرگ حکاکی کرده وکاغذ وپاکت رسمی باسم مخصوص آن انجمن طبع نموده هرچه دلشان میخواست بوزرا وامرا ومجلس مینوشتند» .مجدالاسلام درخصوص عمل کرد این انجمن ها که عنوان های صنفی وغیر صنفی داشتند می نویسد:«بقدری هرزگی کردند که سلب امنیت ازتمام مردم شد وهرکسی هرخلافی که دلش میخواست میکرد وبواسطه عضویت دریکی از انجمنها از همه جهت غیرمسئول (درامان) میماند». او تا آنجا پیش میرود که می گوید:«انحطاط مجلس شورای ملی ایران یکی ازآثارمشئومه این اجتماعات بود». مجدالاسلام درتوضیح «عزل احتشام السلطنه» ازریاست مجلس شورای ملی توسط انجمن برادران دروازه قزوین می نویسد: «دعوت به تمام انجمنها فرستادند وبرای روزمعین نماینده خواستند…وهمینکه بقول خودشان تمام ملت وبقول بنده یک مشت جاهل… بی اطلاع جمع شدند شرحی از مثالب (عیب ها) احتشام السلطنه بیان کردند وعدم لیاقت اورا برای ریاست مجلس مدلل کرده سپس رئیس انجمن برادران فریاد کشید که ازامروزما احتشام السلطنه را بریاست مجلس نمیپذیریم…حاضرین فریا د زدند نیست باد احتشام السلطنه» وبه نام ملت نوشتند «ملت ایران شما را ازریاست مجلس معزول کرده» وتمام انجمن ها «آن رقعه را مهر کردند». مجدالاسلام می نویسد: پس «ازاین قضیه کار انجمن ها بالا گرفت وبرای آنکه ازانجمن برادران عقب نیفتند هرکدام بخیال اینگونه اقدامات افتادند گاهی وزیر رادنبال میکردند!واستعفا نامه ازاوگرفتند!…گاهی تشکیل قشون ملی رالازم دانسته گاهی تغییرسلطنت را باعث ترقی مملکت خواندند…» این وضع به تمام شهر ها سرایت کرد و«درهرشهری چنین انجمنی دایرشد مخصوصا دررشت وآذربایجان وقزوین واصفهان انجمن مجاهدین وفدائیها دایرشد، جماعتی بیکاروبی همه چیزخودشان رافدائی ملت قرار داده عموم مردم را تهدید بقتل کرده وهرچه از هرکس میخواستند میگرفتند وهربیچاره ای که درادای آنچه خواسته بودند کوتاهی میکرد فورا اورا مستبد میخواندند واین کلمه منحوسه مثل صاعقه اثرداشت…بمجرد آنکه یکنفریا یک نفر روزنامه نگاریا یکی از اعضای انجمن ها میگفت یا مینوشت فلان شخص مستبد است…قلم نسخ وابطال بردفترعمریک بیچاره میکشیدند».

قسمت اول:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2013/12/2013-12-07_a.mp3]

قسمت دوم:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2013/12/2013-12-07_b.mp3]

.