فریدون آدمیت و رساله ”یک کلمه“ میرزا یوسف خان مستشارالدوله

فريدون آدميت عمدتا در دو کتاب فکرآزادی (۱۳۴۰ ) وانديشه های ميرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۳۴۹) شخصيت، زندگی وديدگاههای مستشارالدوله ورساله “يک کلمه” رامورد بررسی وتحليل قرار داده است . آدميت ميرزا يوسف خان را” ازپيشروان نشرفکر آزادی”می داندکه درايران شناخته نشده است ورساله” يک کلمه” او را در”حقوق اساسی فرد ومبانی حکومت ملی” ارزيابی می کند . وی با استناد به بند دهم “اصول کبيره اساسيه فرانسه”مبنی بر آنکه ” اختياروقبول ملت اساس همه تدابير حکومت است ” آنگونه که ميرزا يوسف ترجمه کرده بود می نويسد : ” تا جاييکه به تحقيق پيوسته او [ مستشارالدوله ]  در ايران اولين نويسنده ای است که گفت منشأ قدرت دولت اراده جمهورملت است” . آدميت بر اين نظر است که در باره ” تفکيک قدرت دولت ازقدرت روحانی ” اولين باروی  سخن گفته است و اين فکر” که افراد مسلم وغير مسلم ازنظر حقوق اساسی برابرند وشاه وگدا در برابر قانون مساوی ” ازافکار ترقی خواهانه مستشارالدوله است.

آدميت رساله “يک کلمه” را اقتباس از اصول قانون اساسی فرانسه می داندومی نويسد : “مستشارالدوله با توجه به افکارعامه و مقتضيات زمان کوشش کرده آن اضول را با مبانی شرع اسلام تطبيق دهد از اينرو درتأييد اضول مزبور از آيه های قرآن و احاديث واخباروگفته های علمای بزرگ اسلام شواهدی آورده …است .” آدميت در کتاب انديشه های ميرزا فتحعلی آخوندزاده نويسندگان “کشورهای اسلامی” را به سه گروه تقسيم می کند

۱ ـ کسانی بودند که بنيادهای پيشرفت و ترقی مغرب را در” تعاليم مقدس شريعت اسلامی ” می دانستند وآدميت از سخن در باره آن ها می گذرد.

۲ ـ کسانی که آدميت آن ها را “روشنفکران دينی” می خواند وبرجسته ترين آن ها را سيد جمال اسد آبادی معرفی می کند و می نويسد : “اين کسان …اصول حکومت اروپايی را در منطق سياست اسلامی جستجو می کردند”.

۳ ـ وگروه سوم انديشمندانی بودند که به درجات گوناگون به فلسفه حکومت غربی پی برده “وگرايش باطنی فکری آنان دولت مشروطه عرفی غربی بود اما خواه از نظر مصلحت انديشی سياسی وخواه ازلحاظ واقع بينی وآگاه بودن به نفوذ ديانت در اجتماع درپيش بردن افکارخود به شريعت متوسل می گشتند و چاشنی نوشته های خود می زدند.”

 آدميت مستشارالدوله را درشمار نمايندگان گروه سوم قرار می دهد ونقادی آخوندزاده بر”يک کلمه” را نمی پذيرد وضمن ارج گذاری بر”دانش وبينش ” آخوندزاده می نويسد : “آن نکته جوييها به شريعت باز می گشت نه بريک کلمه عقايد نويسنده آن رساله [يک کلمه] پرداخته احکام دينی نبود بلکه عينا ازاعلاميه حقوق بشر1789 وقانون اساسی 1791 فرانسه گرفته شده بود فقط برای اينکه طرح خود را مقبول عامه واهل دولت استبدادی گرداند…آيات واحاديثی را برصدق کفتارخود گواه آورده بود.”

در سخنان آدميت آن گونه که نقل گرديد رساله “يک کلمه”  ازجمله در” حقوق اساسی فرد” ارزيابی شده بود و به نظر می آيد اشاره آدميت در اينجا به مبحث مهم “حقوق طبيعی جديد” باشد که پس ازآن فريدون آدميت درجلد اول کتاب ديگر خود(ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران) آن بحث را بسط وادامه داده است وی در کتاب اخيرخود می نويسد:” به هر حال فکرآزادی واصول مشروطگی ونظام دموکراسی نه ازشريعت نشأت می گرفت نه نوآوری های ملايان بودند مشروطيت برپايه نظريه حاکميت مردم بنا گرديده بود خواه آن رابه مأخذ فلسفه حقوق طبيعی توجيه نماييم وخواه تکيه گاهش راپيمان اجتماعی بدانيم.”

 سيد جواد طباطبايی درکتاب “نظريه حکومت قانون درايران” براین گفته آدميت ايرادی وارد دانسته ونوشته است: ” در اين که از ديدگاه تاريخی “فکرآزادی واصول مشروطگی” در ايران نه ازشريعت نشأت می گرفت ونه ازنوآوری های اهل شريعت بود ترديدی نيست.”

 طباطبايی قسمت دوم جمله آدميت را مورد بررسی قرار می دهد ومی نويسد : “در اروپا مشروطيت درمرحله ای ازتحول خود« به مأخذ حقوق طبيعی [جديد] وپيمان اجتماعی» توجيه نظری پيدا کرد.وی پس از اشاره به اين نکته مهم که” حقوق طبيعی در تاريخ انديشه اروپا دو مرحله متمايز” دارد می نويسد : در تاريخ حقوق در ايران دوره اسلامی نظريه حقوق طبيعی وجود ندارد.” طبا طبا يی پس ازبحث مفصل خود در اين زمينه که ازتکرارمضمون آن نيزخسته نمی شود به نتيجه مهمی می رسد که:” نظريه مشروطيت ايران نمی توانست برپايه حقوق طبيعی تدوين شود بلکه برعکس می بايست نظريه ای در قلمرو حقوق موضوعه باشد.دو نظام متفاوت حقوقی دراسلام ومسيحيت ازسرشت متمايزدو گونه ديانت ناشی شده است ويکی از آن دو را نمی توان ازديگری قياس گرفت.”

 طبا طبايی درادامه می نويسد:”تاريخ نويس انديشه مشروطه ايرانی نمی تواند به اين تمايزهای بنيادين بی اعتنا بماند که مشروطيت ايران در مجلس اول تحولی در نظام سياسی ايران ايجاد وشالوده ای برای حکومت قانون آورد.اين حکومت قانون به خلاف حکومت قانون درنظام های جديد اروپايی که به مأخذ حقوق طبيعی توجيه می شد حکومت قانون مبتنی برحقوق موضوعه بود.” ديدگاه های سيد جواد طباطبايی راپس ازبررسی نگاه آجودانی در باره مشروطيت ورساله”يک کلمه” پی می گيريم.

 

قسمت اول:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2012/10/2012-10-20_a.mp3]

قسمت دوم:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2012/10/2012-10-20_b.mp3]




دو سند”نخستین قانون اساسی رسمی ایران “ و” قانون عدالت خانه های ممالک ایران “ که ” نخستین طرح برای آیین دادرسی در ایران است “و عرفی وغیرشرعی وصوری تنظیم گشته حاصل ادامه تلاش ها ی حقوقی میرزا یوسف خان تبریزی است.

مستشارالدوله دراین دوسند مهم حقوقی میان دو حوزه عرف وشرع تمایز قایل می شود و با صراحت می نویسد که”امور معاش وزندگانی“ باید از”امورمعادو آخرت“ جدا وکتاب قانون برای امور دنیوی تدوین گردد.

مستشارالدوله حدود چهل سال برای آبادی کشور و برقراری حکومت قانون درزمان سلطنت ناصرالدین شاه کوشید، وی  هیجده سال پس از تدوین رساله” یک کلمه“ وهیجده سال پیش از صدور فرمان مشروطیت در زمانی که ”کارگزارمهام خارجه آذربایجان“ بود نامه ای به مظفرالدین میرزای ولیعهد که در دارالسلطنه تبریز اقامت داشت،نوشت.وی به مخاطره آمیز بودن اقدام خود واقف بود،اما”افکار واپسین خود را“ درقانون خواهی و دولت خواهی و وطن پرستی”ازروی صداقت وحقیقت وراستی“ تقدیم کرد،به ”سه چها ر روز باقی مانده ازپایان عمرخود“ اشاره کرده واحتمال می دهد تازمانی که نامه به رویت ولیعهد وشاه برسد”عالم فانی را وداع نموده“باشد. مستشارالدوله انگیزه خود را ازنوشتن نامه در”خطر“ قرارگرفتن”ممالک وسیعه ی ایران“ اعلام می کند و”ترقیات“ سریع سایر ملل را از یک طرف واعمال خودسرانه وفساد” دربار“ را از طرف دیگرموجب”ضعف وناتوانی قوای چندین هزار ساله ی دولت ایران“ می داند وخطر متلاشی شدن کشور را گوش زد می کند.

مستشارالدوله ” چاره اشکالات “ و رفع خطر را براساس” عقیده حکما وسیاسیون جمهورملل متمدن“چشم پوشی ازاعمال گذشته{برچید ن بسا ط کهنه }و تدوین و” تاسیس قوانین تازه“{ طرحی نو درانداختن}می بیند.

مستشارالدوله خطاب به ولیعهد می نویسد:”به خاک پای اقدست قسم…آنان که جسارت می نمایند که اداره وزارت خانه ها ی حالیه ابدا عیب ونقص ندارد ومحتاج تغیرات نیست، حرفی است بی مغز،زلالی است تلخ و قولی است نا مسموع، این ناقص فهمان از طفولیت تا امروز به چپاول معتاد شده اند،شرف و مکنت ملت را گرفته به خرقه خزو رشمه ی طلا داده اند…“و در قسمت پایانی نامه یادآور می شود چنانچه دولت دربرابربرقراری حکومت قانون و تدوین قانون مقاومت نماید ”…لابد ولاعلاج،دولت ایران، درسخت ترین روزگار، درعداد دول کونستی تو سیون بر می آید…“ (constitution)

مدتی پس ازتحریروارسال نامه به دارالسلطنه تبریز میرزا یوسف خان مستشارالدوله به دستور شاه دستگیر وازآذربایجان روانه زندان قزوین می گردد،برای چندمین باربه غل وزنجیرکشیده می شود،خانه واموال او غارت می شود و آن گونه که نویسنده “تاریخ بیداری ایرانیان“ گزارش می دهد، چندان زجر وآزارش دادند وکتابچه را بر سرش کوفتند که قدرت بینایی خود را ازدست داد و پس از مدت ها اسارت و شکنجه در تنهایی و بیماری وتنگ دستی روی در نقاب خا ک کشید.

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2012/10/2012-10-06_b.mp3]




رساله ” یک کلمه “ از پرداختن به قانون های مشخص و معین وایجاد نظامی از ” حقوق موضوعه “ اجتناب ورزید وکوشید بحث خود را بر”روح قوانین“ فرانسه ودول مترقی متمرکز کند.

مستشارالدوله نوشت: ” قوانین دنیویه برای زمان و مکان و حال است  و فروع  قوانین غیر برقرار است ، یعنی فروع آنها قابل تغییر است“،اما روح و جان قوانین دایمی است. میرزا یوسف خان به طور عمده در رساله ”یک کلمه“ در حوزه” حقوق موضوعه“ وارد نمی شود.

 به احتمال بسیار وی” به این نکته ظریف درفلسفه حقوق التفات پیدا کرده بود که خاستگاه مغایرت های قانون شرع با قانون های جدید مبانی متفاوت آن ها ست و با امکانات علم قانون شرع نمی توان آن ها را رفع کرد،اما {او} با جدا کردن اصول اساسی قانون شرع ازبسطی که در ادوار فقه پیدا کرده{ بود}وتفسیر مبادی قانون شرع برپایه مبانی نظری حقوق جدید…قانون ها ی جدیدی تدوین کرد {که} این قانون های جدید حتا اگربه طور عمده با تکیه بر<<کتب اسلامیه>> تدوین شده باشد،می تواند در درون نظریه ها ی حقوق جدید مورد تفسیر قرارگیرد وتحول پیدا کند.“ این رجل تجدد خواه به این نکته مهم آگاهی یافته بود که کتاب قانون را نمی توان در بی اعتنا یی به ” حقوق شرع {که} بخش مهمی از نظام سنت را تشکیل“ میداد،تدوین کرد.

  جستجو و تلاش میرزا یوسف خان تبریزی از پیچیدگی موصوعی خبر میداد که بسیاری از روشنفکران قانون خواه ومدافع برقراری حکومت قانون از جمله ملکم خان کمتر به آن توجه کردند.

در واپسین فصل ها ی رساله ”یک کلمه“ به اختصار برصرورت تاسیس بیمارستان،خدمات شهری،بهره برداری از معادن و ثبت اسناد و قبا له جات در دیوان مخصوص،تعمیر راه ها وتمیزی کوچه ها و درستی مسکوکات سیم وزر اشاره می رود. هم چنین دراهمیت ارتباط با فرنگستان و به خصوص در حوزه ”معرفت“ تاکید و آن را منشا” بلا تردید اسباب هزارقسم ترقی“ ارزیابی می کند و با استناد به این نظرکه منشا و منبع همه خوبی ها و نیکی ها خداوند است، استفاده از هر” خوبی“ رامجاز می داند و می نویسد: ” در فرنگستان بد گفتن و دشنام دادن و سب (لعنت) کردن آنانی را که از دین و آیین فرنگی ها خارج هستند نا پسندیده و ممنوع است و با دین وآیین احدی کارندارند کسی از کسی نمی پرسد از چه دین و آیینی هستی واین قسم سوال بسیار عیب است.“

رساله ”یک کلمه“ میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی با این جمله پایان می یابد:”در کتاب خا نه های پاریس ولندن بیش ازپنجاه لسان کتب دیده ام.“

 

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2012/10/2012-10-06_a.mp3]