Welcome to Delicate template
Header
Just another WordPress site
Header
image_print

دو سند”نخستین قانون اساسی رسمی ایران “ و” قانون عدالت خانه های ممالک ایران “ که ” نخستین طرح برای آیین دادرسی در ایران است “و عرفی وغیرشرعی وصوری تنظیم گشته حاصل ادامه تلاش ها ی حقوقی میرزا یوسف خان تبریزی است.

October 6th, 2012 | فرستنده admin در دسته بندی نشده - (Comments Off on دو سند”نخستین قانون اساسی رسمی ایران “ و” قانون عدالت خانه های ممالک ایران “ که ” نخستین طرح برای آیین دادرسی در ایران است “و عرفی وغیرشرعی وصوری تنظیم گشته حاصل ادامه تلاش ها ی حقوقی میرزا یوسف خان تبریزی است.)

مستشارالدوله دراین دوسند مهم حقوقی میان دو حوزه عرف وشرع تمایز قایل می شود و با صراحت می نویسد که”امور معاش وزندگانی“ باید از”امورمعادو آخرت“ جدا وکتاب قانون برای امور دنیوی تدوین گردد.

مستشارالدوله حدود چهل سال برای آبادی کشور و برقراری حکومت قانون درزمان سلطنت ناصرالدین شاه کوشید، وی  هیجده سال پس از تدوین رساله” یک کلمه“ وهیجده سال پیش از صدور فرمان مشروطیت در زمانی که ”کارگزارمهام خارجه آذربایجان“ بود نامه ای به مظفرالدین میرزای ولیعهد که در دارالسلطنه تبریز اقامت داشت،نوشت.وی به مخاطره آمیز بودن اقدام خود واقف بود،اما”افکار واپسین خود را“ درقانون خواهی و دولت خواهی و وطن پرستی”ازروی صداقت وحقیقت وراستی“ تقدیم کرد،به ”سه چها ر روز باقی مانده ازپایان عمرخود“ اشاره کرده واحتمال می دهد تازمانی که نامه به رویت ولیعهد وشاه برسد”عالم فانی را وداع نموده“باشد. مستشارالدوله انگیزه خود را ازنوشتن نامه در”خطر“ قرارگرفتن”ممالک وسیعه ی ایران“ اعلام می کند و”ترقیات“ سریع سایر ملل را از یک طرف واعمال خودسرانه وفساد” دربار“ را از طرف دیگرموجب”ضعف وناتوانی قوای چندین هزار ساله ی دولت ایران“ می داند وخطر متلاشی شدن کشور را گوش زد می کند.

مستشارالدوله ” چاره اشکالات “ و رفع خطر را براساس” عقیده حکما وسیاسیون جمهورملل متمدن“چشم پوشی ازاعمال گذشته{برچید ن بسا ط کهنه }و تدوین و” تاسیس قوانین تازه“{ طرحی نو درانداختن}می بیند.

مستشارالدوله خطاب به ولیعهد می نویسد:”به خاک پای اقدست قسم…آنان که جسارت می نمایند که اداره وزارت خانه ها ی حالیه ابدا عیب ونقص ندارد ومحتاج تغیرات نیست، حرفی است بی مغز،زلالی است تلخ و قولی است نا مسموع، این ناقص فهمان از طفولیت تا امروز به چپاول معتاد شده اند،شرف و مکنت ملت را گرفته به خرقه خزو رشمه ی طلا داده اند…“و در قسمت پایانی نامه یادآور می شود چنانچه دولت دربرابربرقراری حکومت قانون و تدوین قانون مقاومت نماید ”…لابد ولاعلاج،دولت ایران، درسخت ترین روزگار، درعداد دول کونستی تو سیون بر می آید…“ (constitution)

مدتی پس ازتحریروارسال نامه به دارالسلطنه تبریز میرزا یوسف خان مستشارالدوله به دستور شاه دستگیر وازآذربایجان روانه زندان قزوین می گردد،برای چندمین باربه غل وزنجیرکشیده می شود،خانه واموال او غارت می شود و آن گونه که نویسنده “تاریخ بیداری ایرانیان“ گزارش می دهد، چندان زجر وآزارش دادند وکتابچه را بر سرش کوفتند که قدرت بینایی خود را ازدست داد و پس از مدت ها اسارت و شکنجه در تنهایی و بیماری وتنگ دستی روی در نقاب خا ک کشید.

[audio:https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2012/10/2012-10-06_b.mp3]

در25 شوال 1288 شاه در خطابه‌ای نوشت:خوشحالی ما از انتصاب شخص مشیرالدوله
به صدارت عظمی است…امید است من بعد دیگران نیز «سبک جدید» راکه به وجود شخص اول (سپهسالار)شروع یافته پیش گیرند.پیش از آن در 13 رجب 1288 شاه دو جلد کتاب قانون نظام را به میرزا حسین خان سپرد وگفت:می خواهیم قرار وانتظام تازه‌ای دراین امر بدهیم که هیچ دخلی وشباهتی به سابق نداشته باشد،کارها در تحت قاعده وقانون باشد. به دنبال آن بود که نخستین طرح رسمی قانون اساسی نوشته شد. (اولین طرح غیر رسمی را ملکم در 1276 نوشته بود)این قانون مشتمل بر ده اصل بودکه «من بعد بنای امور دولت به آنهانهاده شودوبرآن بنیاد قانون های دیگر وضع گردد».درپرداختن این طرح میرزایوسف خان سهم عمده‌ای داشت.به گمان آدمیت تاریخ نگارش آن دردو سه ماهه آغاز صدارت میرزاحسین خان بوده،یعنی اواخر 1288قمری.لایحه اولین قانون اساسی به تصویب شاه نرسید ،انتشار هم نیافت وتا کنون هم از آن خبری نبود.  سپس آدمیت به بررسی آن قوانین می پردازد.1- طرح مزبور، منطق قانون اساسی را ، روزگار متحول می‌داند و تغیر سیاست در جهت ترقی.2- این طرح پیوستگی دولت وملت را بد فرموله کرده .اگر خواسته بگویدکه قدرت دولت ناشی از حاکمیت ملت است،بیانش گنگ است.میرزا یوسف به آن معنی نیک پی برده بود ولی درعصر ناصری ممکن نبود چنان مفهومی را به صراحت در متن قانون گنجاند. مستشارالدوله که در «یک کلمه» ازهمه حقوق اجتماعی وسیاسی افراد گفتگو کرده ،درطرح این قانون فقط امنیت جان ومال وآزادی مذهب راذکر کرده.درآن طرح نوشته شده که همه افراد به تساوی از حق قانونی برخوردارندو حق مداخله در امر قضایی رااز هر مقام اجرایی سلب کرده است وتصریح دارد به نفی دخل وتصرف «وزرا وشاهزادگان حکام».آن طرح اصل آزادی مذهب راچنین اعلام می دارد:«آنهایی که در ایران خارج از دین اسلام هستند از قبیل مسیحیان ویهودیان وگبرها وسایر مذاهب مختلفه ،یا رعایای خود ایران باشند،یا آن‌هایی که بطور کسب وتجارت به ایران آمده‌اند باید آسوده ومحترم باشندو دست مزاحمت احدی به آن‌ها نباید برسد که به آزادی تمام در اجرای آیین خود زندگی کنند.»3- درآن قانون اختیار قانونگزاری ازقوه اجرایی جدا شده وتاکید بر لزوم تدوین احکام فقهی ووضع قوانین جدید نموده .اشاره ای که درمرعی داشتن احکام شرعی رفته ،به حقیقت بیان تکلف آمیز است وگر نه نفس قانونگزاری مبنای شرعی نداشت. در ماده مزبور به اصل عرفی گردانیدن تعلیم وتربیت وحقوق مدنی وهمه بنیادهای اجتماعی تصریح شده است. دراصل قانون اساسی چنین اعلام شده:«کارهایی که به امور معاش وزندگانی تعلق دارد ،باید از کارهایی که به امور معاد وآخرت متعلق است انفکاک یافته ،برای امور دنیوی به زبان فارسی فقره به فقره قانونها نوشته شود وعدد گذاشته بشود…»تقسیمات جدید کشور بر پایه واحدی قرار گرفته «مملکت ایران به ولایتها تقسیم شده ،هر ولایت به چند ایالت ،هر ایالت به چند ناحیه وهر ناحیه به چند بلوک.(اصطلاح ممالک محروسه در این نوشته حذف شده)از گفت وشنودی که برسر لایحه قانون اساسی درگرفت آگاهی نداریم ،اما از مقایسه آن با دومین طرح قانون اساسی دستگیر می‌شود که با چند اصل آن مانند رسمی شناختن حقوق اجتماعی افراد ،تصریح به محدویت های دستگاه شرع و تفکیک کامل قوه قانونگزاری واجرایی مخالفت شده است. شاه آنرا تصویب نکرد. حقوق آزادی هم درآنزمان مطرح گشته بود وروزنامه ها از آن سخن گفته بودند.شرحی که ملا علی کنی ضمن بد گویی از سپهسالار در«کلمه قبیحه آزادی»نوشته عکس‌العمل عنصر مخالف این قانون است:ظاهر آزادی خوش نماست وخوب ودر باطن سراپا نقض وعیب است.  واین مسأله بر خلاف جمع احکام رسل واوصیاء وجمع سلاطین عظام وحکام والامقام است. به جهت آزادی دولت را وداع تام باید نمود وشرع راهم باید وداع نمود چون هر کس هر کاری بخواهد میکندومیگوید«آزادی»است. درمعنی به حالت وحوش برمیگردیم وطبایع شیطانی مایل به هوا وهوس میشوند، حکام وداروغه خانه نشین وعاجز میشوند. این نامه را ملاعلی کنی به ناصرالدین شاه نوشته ولی آدمیت معتقد است که میرزا سعید خان از دشمنان سپهسالار در پرداختن آن دست داشته.
قسمت اول:

[audio:https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2012/06/2012-06-02_a.mp3]

قسمت دوم:

[audio:https://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2012/06/2012-06-02_b.mp3]