هگل واقعیت انسان قرون وسطایی را درپدیدارشناسی روح، وجدان نگون بخت می نامد که بنابرگفته اوانسان قرون وسطا درزمین زندگی می کرد اما شهروند آسمان بود. واشاره اوبه انسانی است که دوپاره ودوتکه شده وهربخشی ازآن درجایی است، د رحالی که درزمین راه می رود ماهیتش درآسمان است وچشم به آسمان دارد . هگل می گوید مومن مسیحی ازیک طرف درعالم ناسوت (عالم پائین) است ولی ازطرف دیگرچشمش به عالم لاهوت (عالم بالا) است. ازیک طرف دراین دنیا زندگی می کند که دنیای ظواهروبه تعبیرعرفا رنگین وپرنقش ونگاراست وازطرف دیگر دنیای لاهوتی اوفاقد ظواهروبه اصطلاح فاقدپدیدارهاست، یعنی دنیای وهم وخیال است.