تقدیرتاریخی ایران را ایرانیان رقم زدند

درباره عوامل واسباب انحطاط ایران وسهم عوامل بیگانه سخن بسیار می توان گفت، اما سهم خود ایرانیان درانحطاط ایران ازهمه عوامل دیگربیشتراست. این نکته نه تنها امروز، این جا واکنون، درست است، بلکه حتی آن گاه نیزکه بیش ازسه سده پیش، ایران هنوزدراوج شکوفایی، اما درآغاز افول بود، نشانه هایی ازآن قابل دیدن بود. ژان شاردن می نویسد:
«خلاصه این که ایرانیان مانند هرملت دیگری با استعداد های فطری وخوب به دنیا می آیند، اما هیچ قومی به اندازه ایرانیان استعداد های خود را ضایع نمی گذارد.»
پیش ازاین مولانا درمجلسی نقل می کند که مردی عازم نام، ازبنی اسراییل، ازخانه خود بیرون آمد، درشهری دیگرشد وبه خدمت شیخی رسید وبه اوگفت: “ای شیخ! دراین راه که آمدم، عجایب ها دیدم”.
گفت: “چه دیدی؟”
گفت: “قومی دیدم که کشت کرده بودند، چون تمام شد، آتش درزدند.”

با تکیه برنظریه های رسمی انحطاط – بویژه این نظریه که کهنسالی تمدن ایرانی مایه انحطاط آن شده است – نمی توان به تدوین نظریه ای برای انحطاط ایران پرداخت.
درتدوین نظریه انحطاط ایران هیچ مقوله ای به اندازه نقش ایرانیان درتخریب بنیان ایران زمین عمده نیست. اگراین داوری درست باشد – وچنین می نماید که گریزی ازپذیرفتن آن نیست – می تواند قرینه ای براین دیدگاه ما باشد که نظریه ی انحطاط ایران، بیشترازآن که نظریه پردازی درحوزه علوم اجتماعی باشد، کوششی درقلمرواندیشه وبویژه اندیشه سیاسی است.
انحطاط ایران زمین ازهنگامی آغازمی شود که ایرانیان توان بازسازی فرهنگی وپایداری درقلمرواندیشه را ازدست دادند. فروپاشی های پی درپی ایران، هربار، پیوندی با دگرگونی هایی درحوزه فرهنگ وقلمرواندیشه داشته است. به عنوان مثال، دگرگونی ها وانقلابات سیاسی وظهوروسقوط شاهان وسلسله ها درایران – که تاریخ نویسان ایران، با توجه به باورهای خود، به «فلک کج رفتار» نسبت می دهند، وسفرنامه نویسان با شگفتی گزارش هایی درباره آن ها آورده اند – اگرچه تحولات سیاسی واجتماعی اند، اما شتاب وسرشت آن ها را تنها می توان ازدیدگاه تاریخ اندیشه سیاسی توضیح داد. گزارش ویلیام فرانکلین درباره شتاب انقلابات به دنبال قتل نادرشاه را نباید صرف تحول سیاسی دانست. ویلیام فرانکلین می نویسد:
«شتاب انقلابات دراین کشورپهناورشگفت آوراست. درفاصله زمانی کمترازدوسال به دنبال مرگ نادر، دوشاه به قتل آورده شدند وسومی نیزازحلیه ی بصرعاری شد. این کارها به دست مهاجمان بیگانه صورت نگرفت، بلکه همه آنان خویشاوند یکدیگربودند وپیوند نسبی داشتند. برادری برادروبردارزاده ای عموی خود را ازمیان برداشت. درواقع، همه اتفاقاتی که به دنبال مرگ نادر- که خود غاصبی بیش نبود – افتاد، تسلسلی ازجنایات هولناک وبرای بشریت تکان دهنده بود. پیوند های خویشاوندی ازهم گسیخت وشاهان با ریختن خون نزدیک ترین کسان خود به سلطنت رسیدند، اما اندکی بعد، خود نیزقربانی جنایت های مشابهی شدند. کوتاه سخن این که گویی مشیت الهی برآن قرارگرفته است که ساکنان این کشورنگون بخت را به خاطرگناهان وتبهکاری های آنان مجازات کند.»
تاریخ ایران را نمی توان به عنوان صرف تاریخ ظاهردگرگونی های سرزمینی نوشت. تاریخ ایران زمین ازبنیاد، تاریخ اندیشه ایرانیان وبه سخن دیگر، تاریخ پیوستگی های عمل ونظراست، به این معنا که هیچ حادثه تاریخی وجود ندارد که با اندیشه گره نخورده وبه واسطه اندیشه تعینی جدید پیدا نکرده باشد. این تعین، هرگز، تعینی ساده نیست وپیوسته، پیچیده است، زیرا حلول هیولای اندیشه درماده ی حادثه تاریخی، آن را به چنان واقعه ای پیچیده تبدیل می کند که جزدرقالب دستگاه مفاهیم بغرنج قابل تبیین نیست.
تقدیرتاریخی ایران را ایرانیان رقم زدند. بدیهی است که زمینه بسیاری ازعوامل واسباب انحطاط تاریخی پیش ازاین انتخاب فراهم آمده بود، اما به هرحال، انتخاب سراشیب هبوط ناگزیرنبود. تاکید براین که حتی برخی ازبیگانگان نشانه های انحطاط وزوال ایران را می دیدند، گواهی براین مدعاست که امکان دیدن وجود داشت، اما باردیگرتکرارمی کنیم که نگاه کردن پیوسته به معنای دیدن نیست. نظریه انحطاط ایران، درعین حال نوعی نظریه ی دیدن نیزهست واین نظریه باید ایضاح منطق عوامل واسباب انحطاط را جانشین «حیرت ازچشم بندی خدا» کند که چگونه دردوره هایی ازتاریخ، ملتی با «چشم باز وگوش باز» نمی بیند. اززمانی که حتی یک نفرمی تواند ببیند، امکان دیدن وجود دارد، اما تردیدی نیست که می توان ندید وهرگاه ملتی نخواهد ببیند، نیرویی وجود ندارد که اورا مجبوربه دیدن کند.
این نکته را نباید ناگفته گذاشت که درآغازدوره گذارتاریخ ایران، به تعبیرحافظ، «گذرگاه عافیت تنگ» بود، اما کسانی با «جریده رفتن» می توانستند ازآن عبورکنند.
آن چه درباره “تقدیرتاریخی ایران” ودرنهایت اجمال ازفصل” طرحی ازنظریه انحطاط ایران” وازکتاب جلد نخست «تاملی درباره ایران» نوشته جواد طباطبایی آمد، صرفا به قصد معرفی بحث بود وخواننده علاقه مند برای آشنایی با تفصیل بحث باید به کتاب نام برده وجلد های بعدی «تاملی درباره ایران» مراجعه نماید

قسمت اول:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2015/11/2015-11-21_a.mp3]
قسمت دوم:

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2015/11/2015-11-21_b.mp3]

.