واپسین کشمکش های محمد علی شاه ومجلس پیش از به توپ بسته شدن مجلس

اززمان اعلام مشروطه درتاریخ چهاردهم جمادی الثانی 1324 برابربا سیزدهم مرداد 1285 شمسی وآغازنخستین«حکومت قانون» درایران تا واقعه سوقصد به محمد علی شاه درراه دوشان تپه به تاریخ بیست وپنجم محرم 1326 برابربا هشتم اسفند1287 که زمانی حدود بیست ماه گذشته بود؛ میان مجلس ودولت وشاه کشمکش ها ی زیادی رخ داده بود. با توجه  به تمام رویدادها وتامل برجنبه های گوناگون آن ها آشکارمی گردد که مضمون اصلی تنش های بیست ماهه نهاد سلطنت وشاه با دولت وپیش وبیش ازآن بامجلس اساسا جنبه حقوقی داشته که فریدون آدمیت آن را کشمکش های «برسرحقوق مشروطگی» توضیح داده است. پیش ازاین اشاره شد که محمد علی شاه بلافاصله پس ازمرگ مظفرالدین شاه دریک نامه «خیلی محرمانه» به پزشک مخصوص مظفرالدین شاه نوشت: «درایام اخیروظیفه نوکری خودتان را انجام نداده اید، وتحت تاثیرعواملی قرارگرفته اید که درنظرما پسندیده نبود. صدوردستخط مشروطیت با آن که شاه مرحوم درحال طبیعی نبوده اند، به حکم وجدان ازطرف شما باید ممانعت به عمل می آمد. حال برای جبران قصور…انتظارداریم به صراحت بنویسید که: امضای شاه پدرمان  درروزهای آخرحیات مخدوش ودرحال عادی نبوده اند …». محمد علی شاه درآغازمخالفت با مشروطه وحکومت قانون کوشید با دست یابی به «تصدیق طبی» اعتبارسیاسی وحقوقی فرمان مشروطیت را ازآن سلب نماید. اما پزشک مخصوص دربار، دکترخلیل خان اعلم الدوله ازصدور«تصدیق طبی» خود داری کرد. پس ازاولین تلاش محمد علی شاه برای باز پس گیری فرمان مشروطیت، شاهد یک دوره ازسرسختی ومقاومت مستمراو ودرباردربرابرروند محدود ومشروط شدن قدرت درقالب وقایع وحوادث گوناکون بودیم که بسیاری ازکشمکش ها، عمدتا با تدبیر وکاردانی مجلس ونمایندگان وبخشی ازدولتمردان، به نفع مجلس وبا عقب نشینی وتسلیم شاه همراه بود. محمد علی شاه دراین مدت حتی یک باراقدام به رودررویی نظامی کرد وشش ماه پیش ازبه توپ بستن مجلس دست به «کودتا» زد که نتیجه آن شکست وتسلیم اوبود. نخستین مجلس حکومت قانون که نقش «مجلس موسس» را هم ایفا می کرد، درآغازراهی بود که تغییرنظام سیاسی وحقوقی ایران را دنبال می کرد. با تاسیس مجلس، کار قانون نویسی های جدید گسترش یافت،  وبا تاسیس رسمی نخستین نهادهای حکومت قانون وبویژه ایجاد نظام قضایی جدید که رکن اساسی حکومت قانون است، کوشش گردید درکنارتثبیت حقوق پارلمانی « دارالشورای ملی »، نهاد دولت دراستقلال خود ازسایرقوا و بویژه به لحاظ حقوقی ازتعرض ودخالت شاه ودرباردرامان باشد، ودربرابر مجلس پاسخگوباشد، به شاه «حالی»کردند « پادشاه مملکت مشروطه دستخط نمی فرمایند بلکه امضا می فرمایند». درحوزه خطیرقضایی به مجتهدین خاطرنشان گردید:« غیرازمحاکم عدلیه محکمه دیگری نباید باشد» بدیهی است که این تحول مهم حقوقی، نمی توانست بدون مقاومت نیروها ی حافظ مناسبات حقوقی کهن، درعمل ونظربه سادگی انجام گیرد؛ درعمرحدودا دوساله نخستین مجلس شورای ملی، جبهه ای از گروه های کهنه کارنهاد سلطنت ودرباروگروهی ازروحانیان ضد مشروطه وحکومت قانون به رهبری شیخ فضل الله نوری درهمراهی عملی با حکام وملاکین کهنه کارازنوع قوام الملک شیرازی درفارس وحاج آقا محسن عراقی(اراکی) درنواحی مرکزی ورحیم خان سردارنصرت وپسرانش درآذربایجان وسالارالدوله درکرمانشاه و…به امری واقعی تبدیل گشته بود.دروضعیت گذارسلطنت مطلقه به مشروطه وبه وجود آمدن نوعی خلاء قدرت که بخشی ازآن ناشی از مشکلات تدوین واجرای قانون وعدم تثبیت وتحکیم نهادهای لازمه حکومت مشروطه بود، همراه با ورشکستگی مالی دولت و تجاوزات دولت عثمانی وایجاد هرج ومرج ازجانب جبهه« افراطیون » وضعیت پرآشوبی برکشورتحمیل گشته بود

.

با تامل دررویدادها ی دوساله عمرمجلس اول می توان با توضیح احتشام السلطنه به طورکلی موافق بود که شاه ودربار«درکمین مجلس ومشروطه» نشسته وبه دنبال فرصت وشرایط مناسب بودند. اما همان گونه که آدمیت اشاره می کند؛ احتشام السلطنه درادامه توضیح خود به وجوه مهم دیگری می پردازد و می نویسد: “حکومت ملی «تنها همین یک دشمن را درکمین نداشت»، بلکه اعمال بیقاعده وناسالم انجمن ها وانجمن سازان، نوشته های جراید هرزه گو و هتاک،ورفتار تندروان مجلس – پارلمان رابه سراشیب سقوط سوق داد”. آدمیت می افزاید مارلینگ یکی ازناظران خارجی حوادث آن زمان چند روزپیش ازبه توپ بسته شدن مجلس درگزارش به گری وزیرخارجه انگلیس نوشت: “چشم اندازحوادث نوید بخش نیست ازآنکه دخل وتصرف انجمن ها درکل اموردولت ورفتار«کوته بینانه» سران انجمن ها، دولت را ازایفای وظایفش بازداشته است…مداخلات ناموجه انجمن های به کلی نا مسئول، نه فقط «فعالیت دولت راعملا فلج گردانیده…آنها اختیارات مجلس را هم غصب کرده اند» – وضعی که مملکت را به سوی هرج ومرج و«آنارشی» می کشاند”.
شاه پس ازحادثه «میدان توپخانه» برای چندمین بارازدرتسلیم ودوستی با مجلس برآمد، تا آن که به کالسکه اودرراه دوشان تپه بمب اندازی شد. به همت احتشام السلطنه ومجلس شاه آرام وبه محاکمه عاملان سوقصد رضایت داد. اما همان گونه که ثبت تاریخ است جبهه افراطیون داخل وبیرون مجلس محاکمه قضایی عاملان وقاتلین بمب اندازی رابرهم زدند. همزمان احتشام السلطنه که درجایگاه ریاست مجلس نقشی بی بدیل دردفاع ازمشروطه وکنترل شاه ایفا می کرد،  زیرفشاروتهدید جبهه افراطیون واداربه استعفا گردید وروند تضعیف موقعیت مجلس ودولت دربرابرشاه به سرعت آغازگردید. بلافاصله بحث استعفای دولت به میان آمد، و انجمن ها ی تهران درششم ربیع الثانی 1326 یعنی حدود یک ماه پیش از به توپ بسته شدن مجلس دراقدامی متفاوت با همیشه وبه قول یکی ازنمایندگان مجلس «حالا که کارد به استخوان رسیده» بود، با صدوربیانیه ای اعلام کردند: «حوادث ناگواری که دراین دوساله به اقسام مختلفه ظهورکرده – غیرازمخالفت بین دولت وملت چیزدیگرنیست. لهذا دراین موقع عموم ملت اتحاد بین شخص اعلیحضرت همایونی وملت را احساس نموده، ازحضوروکلای محترم خواستاراست که هرطورصلاح بدانند این احساسات ملی را حضوربندگان اعلیحضرت عرض نموده واسباب اتحاد و یگانگی را فراهم آورند که به سعادت ابدی نایل شویم». دربحث مجلس درباره بیانیه انجمن ها، سید حسن تقی زاده رئیس جبهه افراطیون ومدافع همیشگی رفتارغیر قانونی وهرج ومرج طلبانه انجمن ها درمجلس وبیرون مجلس، که همیشه راه افراط را درپیش می گرفت، این باردرموضع تفریط گفت: «…ما ازطرف اعلیحضرت نهایت اطمینان داریم. ولی بعضی هستند دراین مملکت که ابدا حس شاه پرستی وموافقت نداشته (!)، حتی شاه موافق راهم نمی خواهند بلکه فقط طالب هرج ومرج هستند». (مذاکرات مجلس، 6 ربیع الثانی 1326). آدمیت درتوضیح انگیزه انتشاراین بیانیه انجمن ها می نویسد: “مجلس که ازخصومت شاه نسبت به انجمن ها آگاه بود وآنرا عاملی دربرانگیختن اوعلیه مجلس می شناخت – دورنیست که آن لایحه (بیانیه انجمن ها) به اشاره وبا صوابدید رهبران مجلس نوشته شده باشد”. آن بیانیه چه با صوابدید وچه بدون صوابدید رهبران مجلس نوشته شده باشد، براساس پژوهش های خود آدمیت که می گوید: شاه ازدوماه پیش ازبمب باران مجلس خود رابرای زد وخورد با مجلس آماده می کرد، دیگرنمی توا نست به عنوان عاملی موثردرتغییر “معادلات سیاسی” نقش ایفا نماید وآن عقب نشینی یک شبه انجمن های «انقلابی» خود نشانه ای بود ازآنچه که آدمیت به آن تغییردر”معادلات سیاسی” می گوید، حالا جبهه افراطیون خطر«کارد به استخوان رسیدن» را به سیاق فرصت طلبی احساس می کرد.
درواپسین روزهای عمرمجلس اول کوشش مجلس ودولتمردان مشروطه خواه برای “التیام مناسبات با شاه” وتلطیف فضای خشونت باروهرج ومرج کشور، با وساطت عضدالملک ریش سفید خاندان قاجاربرای اخراج  همزمان”چند تن ازاهل دربارکه به بدخواهی با مجلس ومشروطگی شناخته شده بودند ازحوزه سلطنت” وچند تن از”خطیبان وروزنامه نویسان (ازتهران) که مورد کین وخصومت محمد علی شاه بودند، بی نتیجه ماند. دربیست ماه گذشته خطیبان وروزنامه های تندرو که سخن گویان انجمن ها وتوجیه گررفتار غیرقانونی آن ها بودند و وجودشان مدیون برقراری حکومت قانون بود دربرانگیختن محمد علی شاه علیه حکومت قانون ومجلس شورای ملی نقش مهمی داشتند. کسروی دراین خصوص می نویسد: «روزنامه های مجلس وحبل المتین وصوراسرافیل وروح القدس وتمدن وندای وطن…تا نزدیکیهای بمب باران چاپ می یافتند. گذشته ازآنها درتهران روزنامه مساوات، ودرتبریزمجاهد واتحاد وحشرات الارض بیرون آمدند. مساوات را سید محمدرضای شیرازی می نوشت، واوچنانکه می شناسیم یک مرد بیباک وخیره سری بود،…این همچون مدیرروح القدس شاخ به شاخ محمدعلیمیرزا انداخته زوربه تند نویسی می زد. چنانکه دریکی ازشماره های روزنامه خود، داستان لویی شانزدهم پادشاه فرانسه وگریختن اوازپاریس وسرگذشتش رانوشت ودرپایان آن روی سخن رابه محمدعلیمیرزا گردانیده به گفته های بیم آمیزی پرداخت» ونوشت: «مگرتصورمی شود که بعد ازاین ایرانی دست ازحقوق مشروع خود (شاه کشی وآدم کشی) بردارد ودزدان را بیمکافات آسوده گذارد…». کسروی درادامه می نویسد: «این نمونه ای ازنوشته های اوست. درشماره 21 روزنامه اش گفتاردرازی زیرعنوان “شاه درچه حال است؟” نوشته بازسخنان تند وزشتی دریغ نگفت، وچون محمد علیمیرزا ازعدلیه دادخواهی کرد وازدادگاه سید محمدرضا راخواستند، اونرفت ودریک شماره ازروزنامه خود سراپا ریشخند به دادگاه نوشت (به دستورمجلس یا دولت بازداشته شد) وبه این بس نکرده به یک کاربسیارزشت تری برخاست وآن اینکه یک چلواربزرگی به نام “استشهاد نامه” آماده گردانید، که درآن گواهی مردم را درباره “بد کاره بودن ام الخاقان” مادرمحمدعلیمیرزا، خواستارگردید، وآن را به دست یکی داده به بازارفرستاد که مردم آگاهی خود رانویسند ومهرکنند». (صفحه561) کسروی درادامه گزارش خود می نویسد: «روزنامه های صوراسرافیل وروح القدس نیزاینگونه گفته ها را می نوشتند، سید جمال وملک ا لمتکلمین نیزدرمنبرها هرگونه بدگویی می کردند. بها الواعظین بالای منبرمحمدعلیمیرزا را “پسرام الخاقان” می نامید. مجدالاسلام کرمانی نیز درکتاب «تاریخ انحلال مجلس» گفته است: «…درقانون مطبوعات که ازمجلس گذشت وبه صحه شاه رسیده است صریحا نوشته است جسارت به شاه نباید کرد ولی روزنامه صوراسرافیل ومساوات علنا به شاه فحش دادند وهزارقسم نسبت های زشت باودادند وشاه برخلاف تمام قوانین حاضر شد که وکیل بفرستد ودرعدلیه با آنها محاکمه کند…» اما چنان که پیش ازاین دیدیم جبهه افراطیون ازدرون وبیرون مجلس مانع شدند «وازروزنامه نویس حمایت کردند».(صفحه 293)
روز چهارم جمادی الاول 1326، نوزده روز پیش ازبمب باران مجلس، اردوکشی محمدعلی شاه به باغشاه، که ازیک ماه ونیم پیش آغاز گشته بود، اعلام وعلنی گردید. دراین روزشاه ودستگاه سلطنت وحرمسرا با قدرت نمایی نیروی قزاق وسربازان سیلاخوری وسواران کشیکخانه همراه با ایجاد رعب و وحشت درشهر به باغشاه منتقل گشت. «شاه درون کالسکه نشسته لیاخف وشاپشال با شمشیرهای آخته به دست درچپ وراست، وسوارگان قزاق درپس وپیش، با شتاب روانه گردیدند». آدمیت می نویسد: “با عزیمت شاه به باغشاه پایتخت را بهت وهراس فراگرفت. سه روز بعد نظام السلطنه ازریاست وزرایی برکنار گشت ومشیرالسلطنه که نه ماه قبل به رای مجلس معزول شده بود، جایش نشست. ازمجلس صدایی برنخاست، نه درایراد برعزل نظام السلطنه ونه دراعتراض برانتصاب مشیرالسلطنه. شاه اعتنایی به مجلس نداشت. کشمکش مجلس ومحمدعلی شاه به آخرین مرحله اش رسید”.
پس ازچهارروزاقامت درباغشاه، محمدعلی شاه بیانیه ای خطاب به «ملت قدیم قویم ایران» منتشرکرد. فریدون آدمیت آن بیانیه را “آمیخته با پرخاش وخشم ونفرت پیش درآمد اعلان جنگ ” ارزیابی کرده است. براساس مجموعه اسناد به دست آمده دردوماه پیش ازبه توپ بسته شدن مجلس نمی توان درنقشه شاه ودربارونیروی قزاق به فرماندهی لیاخوف روس برای برانداختن حکومت قانون تردید داشت، اما براساس محتوا وانسجام بیانیه ای که به نام شاه انتشار یافت، نمی توان با ارزیابی آدمیت ازمحتوای آن بیانیه ونتیجه گیری اوبه عنوان بیانیه “اعلان جنگ” موافقت کرد.  درآن بیانیه که با امضای شاه وبا عنوان «راه نجات ملت» انتشاریافت، به جزیکی دو اشاره مبهم که نشانی ازتمایل فرا قانونی شاه است، عبارتی درستیزودشمنی با مجلس وحکومت قانون دیده نمی شود ونوک تیزحمله اومعدودی خرابکار وآدم کش، که به دنبال ریاست ووزارت هستند، می باشند. درآن بیانیه سخنی صریح  چه سیاسی وچه حقوقی علیه حکومت قانون ومشروطه به میان نیامده دربیانیه «راه نجات ملت» آمده بود: «…ملت قدیم قویم ایران…البته خوشوقت نخواهند بود که دولت شش هزارساله ایشان پایمال هوی وهوس مشتی خائن خودغرض خودخواه که به کلی ازشرف ملیت دور وازحیثیت انسانیت مهجورند گردد. البته راضی نخواهند بود که بدبختانه دستخوش خیالات فاسده دزدان آدم کشی شوند. یکی به طمع وزارت ودیگری به خیال ریاست بعضی به علت جلب فایده برخی به واسطه کسب تسلط واقدام به امور نا مشروع ساده لوحان بیچاره را به عناوین مختلفه  هرساعتی به زبانی وهرروزی به بیانی فریفته آنان را آلت کاروایادی اعتبار خود قراردهند.به عموم فرزندان خود اعلام می نماییم که دراین صورت چندی نخواهد گذشت ازدولت وملت جزاسمی باقی نخواهد ماند وبه کلی رشته قومیت وقوای مملکت ازهم گسیخته خواهد شد…هرچه گفتند شنیدیم وهرچه خواستند کردیم وازهرحرکت زشت ونا پسندی تجاهل واغماض نمودیم چه عهدها بستند که نشکستند چه پیمانها که به پایان نبردند. آیا دیگراز برای شما شبهه باقی مانده که معدودی مفسدین قصدی جز خراب کردن خانه شما ندارند؟ آیا نمی دانید که نمی خواهند رابطه اتحاد حقیقی درمیان دولت وملت برقراربماند؟…ایران به طوری که دستخط فرموده وبه عموم دول اعلان فرموده ایم مشروطه ودرعداد دول کنستی توسیون محسوب است وکلا ومجلس شورای ملی درکمال امنیت وقدرت به تکالیفی که ازبرای آنها مقرراست عمل خواهند کرد. ما هم جدا دراجرای دستخط ومرحمت سابقه خودمان جاهد وساعی، تجاروکسبه رعایا عموما درامان وبه کارخود مشغول، مفسدین بی هیچ قبول وساطتی مخذول ومنکوب، هرکسی ازحدود خود تجاوزنماید مورد تنبیه وسیاست سخت خواهد شد. البته ملت نجیب ایران وفرزندان عزیزمن این اقدام حیات بخش شاهانه را شایسته هرگونه تشکردانسته مقاصد حسنه ما را درنظرداشته وبه هیچ وجه ازهمراهی فروگذارنخوهند نمود». متن منسجم بیانیه فوق درباره حوادث عمر کوتاه «حکومت قانون» درآن روزهای حساس ازجنبه های دیگری نیزقابل تامل است، با توجه به موضع گیری های برخی ازدولتمردان وحقوق دانان مشروطه خواه درعمرمجلس اول که درمجلس هم حضورنداشتند وبه شدت با رفتار غیر قانونی  گروه های افراطی وانجمن ها درپایتخت وبرخی ازشهرهای دیگر مخالفت می کردند، به گونه ای که شبهه هم صدایی آنان با دشمنان مشروطه گزارش شده است، این امرمحتمل است که آنان درآن شرایط خطیرتنظیم کنندگان آن بیانیه بودند وموافقت شاه با آن “چیزی مگرفریب ملوکانه ” نبود. ودیگرآنکه اگرمتن بیانیه را سراپا «عوام فریبی» بدانیم، خود نشانه ای بود از«بحران خود کامگی وبسط آگاهی نوآئین». شاید بتوان با کمک مفهوم هایی چون «آستانه» دوران جدید و«فضای عمومی» و«افکارعمومی» که سید جواد طباطبایی درکتاب «مکتب تبریز» و«نظریه حکومت قانون به تبیین وتدوین آن پرداخته است، درباره بیانیه فوق چنین گفت:
ا کنون ایران دیگر مدت ها بود که در«آستانه» دوران جدید خود ایستاده بود ودردرون «فضای عمومی» درحال تکوین ایران دوران جدید، نشانه هایی ازپدیدارشدن «افکارعمومی» به چشم می خورد که دیگر حتی خود کامه ای همچون محمد علی شاه مجبوربود به آن توجه کند. ازاین روشاه درآن لحظات خطیر، پیشبرد نقشه برانداختن«حکومت ملی» را با عبارت هایی چون«راه نجات ملت»،«ملت قدیم قویم ایران»، «رابطه دولت وملت»، «کنستی توسیون»، «مجلس شورای ملی»، «وکلا»، و…ممکن می دانست ونه رودررویی لفظی با حکومت قانون ومجلس نمایندگان ملت، دوران به کارگیری کلمات ومفهوم هایی هم چون«رمه» به جای «ملت» و«شبان»به جای «شاه»، آن هم شاه مشروط ومحدود به قانون، دیگرسپری شده بود. مردم به تدریج  وبه ضرورت به عنوان عاملی جدید وموثردرتحولات سیاسی -اجتماعی ایران پدیدارمی شدند وآن گونه که توکویل پیش ازآن گفته بود، این حضورهم میمون ومبارک بود وهم مخاطره آمیز!
درواکنش به بیانیه شاه، اعلامیه ای با امضای «انجمن اجتماعیون» انتشار یافت که فریدون آدمیت مفاد آن را “سخیف ولاف وگزاف” ارزیابی می کند، اجتماعیون درآن اعلامیه خطاب به درباریان گفتند: اگربه مدت چهارروزدست ازفتنه جویی وروش استبدادی برندارند – «ناچارهستیم وجود ناقابل شما را ازروی زمین برداریم». آدمیت نوشتن اعلامیه های پوچ را نشانه سطح نازل “عقل” اجتماعیون می داند. مجتهدین مجلس دوهفته پیش ازبمب باران مجلس طی تلگرافی به علما کلیت «انهدام اساس مشروطیت ومجلس (را) قریب الوقوع» وخواهان «اقدامات سریعه»شدند. درهمین روزها میدان بهارستان ومدرسه سپسالارمحل تجمع وتظاهرات مردم بود. آدمیت می نویسد: “آخرین باربود که تابلوهای انجمن ها درآن مدرسه برپا گشت”. او درادامه می نویسد: “دستخط تعرض آمیز شاه همراه یک صاحب منصب وچند قزاق به مجلس رسید مبنی براینکه: اگردرظرف دوساعت مردم را متفرق کردید که کردید، وگرنه به «قوه حربیه» متفرق خواهند شد…روح مجلس مدارا وتسلیم بود، و رای براین قرارگرفت که مردم فورا پراکنده شوند. دراین میان یعنی ده روزپیش از به توپ بسته شدن مجلس، مشیرالسلطنه، کهنه کار ضد مشروطه درباری که چند روزپیش به حکم غیرقانونی محمدعلی شاه پست نخست وزیری را اشغال کرده بود، به مجلس آمد وگفت: «ازخیالات شاه جلوگیری کردیم، ملت هم لجاجت نکند بلکه کارها به اصلاح انجامد».پس ازآن “به فاصله کوتاهی بهارستان وصحن مجلس ازانبوه جمعیت خالی شد، انجمن ها تابلو ها را پایین کشیدند.ولی بازارهمچنان بسته ماند”. احمد کسروی درخصوص چگونگی بسته ماندن بازار می نویسد: “همان روز دربازارجارکشیدند: «هرکسی فردا دکان خود را بازنکند ومشغول کارخود نشود افواج وسواران مالش را به یغما برده وصاحبان آنها هیچ قسم حق شکایت ندارند». اما انجمن اصناف با انتشاراعلامیه ای نوشت: «ما چون به نگهداری قانون اساسی سوگند خورده ایم دراین هنگام که چند بندی را ازآن قانون شکسته اند، باید ایستادگی نماییم وبازاررا بازنکنیم».
مجلس آخرین نامه اش را به شاه هشت روز پیش ازحمله نظامی شاه به مجلس نوشت: «درحالتی که ازدولت چند هزارساله ایران نمانده بود مگراسمی بلامسمی، وقوای حیاتیه آن با تسلط خارجه وجهل وبیقیدی داخله به اسفل مراتب سقوط رسیده، وسلاسل امنیت واستقلال آن منتهی بود به موئی موسوم به اراده ملوکانه…ندای غیبی اسلامیت وایرانیت، افراد اهالی را ازخواب غفلت طولانی بیدار وراهی هدایت فرموده که هادی عقل وتجربه درطی مراحل تاریخ اختیارنموده، لهذا یک باره خاص وعام مملکت با وجود اختلاف مدارک پی به مخاطرات ومهالک برده و(خواهان) دواصل اصیل استقلال ملت واستحکام قومیت شدند که قوای مملکت ناشی ازملت است وسلطنت ودیعه ای است که به موهبت الهی ازطرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده است و…». آخرین نامه مجلس به شاه، که درآن به حکومت قانون، قانون اساسی وجایگاه پادشاه مطابق قانون اساسی به گونه ای دقیق وحقوقی اشاره شده بود، توسط هیات نمایندگان مجلس به ریاست ممتازالدوله رئیس وقت مجلس به شاه تسلیم گردید، شاه نگاهی به نامه انداخت وگفت جواب آن را خواهد فرستاد. شاه سه روز پیش ازویران کردن عمارت مجلس شورای ملی پاسخ آخرین نامه مجلس را فرستاد. شاه خطاب به مجلس نوشت: «حراست وآسایش وامنیت قاطبه» مردم ایران تکلیفی است که پروردگارعالم «به ما واگذارفرموده» وپس ازآن با لحنی پرخاش جویانه می نویسد: پادشاه «نهایت کراهت دارد که بدون رعایت حشمت سلطنت ازمسلک نگارش وقاعده بیان عدول کرده متذکرچنین عبارتی بشوند (که) امنیت واستقلال منتهی به مویی بوده وحال آنکه علاوه براینکه درمقابل زحمات وضرب شمشیرنیاکان، سلطنت ایران را ارث محقق وحق مسلم نفس نفیس خود می دانیم». محمد علی شاه درپاسخ طولانی خود به مجلس  «راضی» شدن به برقراری حکومت قانون درایران را هدیه «شخص همایون» و«ملاحظه عطوفت پدرانه» به قصد «تکمیل اشاعه عدل وداد» توضیح می دهد وپس ازآن می کوشد با اشاره به رفتارهای غیرقانونی افراطیون وانجمن ها نقض قانون اساسی را مستند کند، وازجمله می نویسد: توهین خلاف قانون به «سلطان مقدس»  ورفتارناشایست انجمن ها واینکه «درهرامری شخص سلطان راطرف قرارداده ودرامورات شخصیه مداخله نموده وموادی چند ازقانون را» نقض ودرهنگام «استنطاق ومحاکمه مرتکبین» عاملین سو قصد به کالسکه شاه، چه «حرکات وقیحانه» که به عمل نیاوردند و «هرروزوهرساعت هزارنقص وبی حرمتی به مفاد قانون عمل آمده» وجلوگیری نشد. محمد علی شاه به  توهین «جراید منتشره ونطق نطاقین(که) عموما علنا حتی درحوزه وساحت مجلس» جریان داشت اشاره می کند و گویی می خواهد مخاطبین خود را قانع نماید که حق دارد «هدیه» شخص پا دشاه همایون را از سر پشیمانی بازپس گیرد.
محمد علی شاه سه روزبعد برای«بقای شرف واستقلال سلطنت» یعنی همان «سلطنت مستقل» یا حکومت خودکامه و«امنیت جماعت کثیره ملت که خداوند درعهده کفایت شخص همایون » اوقرارداده بود، یعنی خود را به حکم الهی ،درجایگاه قدیمی نماینده خدا، که صاحب ومالک ملت تلقی می گردید، قرارداد و با ادعای اجرای «بدون تبعیض» قانون اساسی، نهاد موسس همان نخستین قانون اساسی ایران را به توپ بست. درفرصت بعد به چگونگی به توپ بسته شدن  نخستین مجلس شورای ملی ایران، مقاومت مجلس، و رفتارافراطیون«انقلابی» ونقش انجمن ها ی جنجالی دربرابرآن می پردازیم.      .

[audio:http://goftar-berlin.de/wp-content/uploads/2014/06/2014-06-21_a.mp3]